در مسابقه ی بعدی با سرعت مسیر مسابقه را طی می کندو

برنده می شود تا به ما این درس را بدهد که

با خلاقیت و نو آوری و قدم های بزرگ می توانیم یک شبه ره صدساله را 

طی کنیم،همانطور که تعدادی از شرکت های بزرگ دنیا بدین طریق عمل کردند.

فردای آن روز لاک پشت که از این باخت ناراحت بود با تدبیری از مزیت رقابتی

خود استفاده کرد و مسیر مسابقه را تغییر داد،خرگوش با تجربه دیروز خود

با سرعت حرکت کرد تا اینکه به رودخانه ی عریضی رسید و دید که خط پایان

مسابقه دو کیلومتر آن طرف تر است.

خرگوش به فکر راه حل بود که دید لاک پشت آهسته رسید و داخل رودخانه رفت

و شناکنان خود را به آن طرف رود خانه رساند و به پیشروی ادامه داد

تا مسابقه را برد.

خرگوش در واقع فهمید که الزاماٌ سرعت و نو آوری کلید موفقیت نیست،

بلکه شناسایی مزیت رقابتی، یک عامل مهم در موفقیت است که با نگاهی به

اطراف خود خواهیم دید که تعدادی از شرکت های بزرگ دنیا به دلیل داشتن

مزیت رقابتی توانسته اند حرف اول را در عرصه ی رقابت بزنند.

خرگوش و لاک پشت با درس هایی که از شکست های خود گرفتند از یکدیگر

پرسیدند که اصلا چرا ما با هم مسابقه بدهیم؟

بهتر نیست برای رسیدن به اهدافمان از یکدیگر کمک بگیریم؟

در اینجا بود که خرگوش لاک پشت را تا رودخانه بر پشتش حمل کرد و

در رودخانه لاک پشت شناکنان خرگوش را به آن سو رساند،

در آن طرف رودخانه،خرگوش دوباره لاک پشت را بر پشتش سوار کرد و

باهم به خط پایان رسیدند.

آنها از اینکه از مزیت رقابتی یکدیگر استفاده کردندخوشحال بودند و

دریافتند که ممکن است به صورت فردی موفقیت هایی پیش آید که

شما کار را درست انجام ندهید،ولی در کار گروهی،همکار دیگرتان

می تواند کار را به خوبی تمام کند که این رمز موفقیت خیلی از

شرکت های بزرگ دنیاست.

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

من حروف عربی را که ندارم در یاد

ننمودم ز ته حلق ادا،رفتم و شد

هرگز از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم از صلح و صفا،مهر و وفا،رفتم و شد

همچو واعظ ،نه عصا داشتم و نه نعلین

سر خوش و بی خبر و بی سروپا رفتم و شد.