گوشه ای آرام می گریست...
دیشب خدا رو دیدم...
گوشه ای آرام میگریست...
من هم کنارش رفتم و گریستم...
هر دو یک درد داشتیم ...
" آدم ها...."
عجب از آدمایی، که نشانههایت را میبینند و
انکارت میکند ...
و عجب از تو که انکارشان را میبینی و
مهربانی میکنی . . .
+ نوشته شده در ساعت 21:36 توسط حسین دهقان
|