سندروم باکستر
آرام آرام عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای
وضع می کند؛
در این میان،اسبی در مزرعه زندگی می کند به نام "#باکستر" که به لحاظ
خوش خلقی،صبوری و پشتکار،مورد احترام همه ی حیوانات است.
حیوانات از او می خواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند،اما
باکستر،سخت مشغول کار است و به اطرافش توجهی ندارد.
شعار او این است:"من کار می کنم!"و احساس می کند که باید کار خود را به
بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد!
گرچه باکستر می توانست از اتفاق وحشتناکی که در قلعه ی حیوانات رخ می دهد
جلوگیری کند،چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کارش گرم بود که فقط
هنگامی از تغییرات باخبر شد که خوکِ حاکم ،او را به یک سلاح فروخت!
در جریان زندگی هستند افرادی که چنان سرشان به کار و تخصص خود گرم است
که فراموش می کنند کل این زندگی،سازمان یا شرکت به کدام سو حرکت می کند!
بسیاری از افراد باهوش و سختکوش،گرفتار"سندروم باکستر"می شوند و
جهت گیری درست و به موقع را از یاد می برند.
"باکستر جماعت ها"آدم های خوب و با شرافتی هستند،
اما بر "اولویت نادرستی "تکیه کرده اند.