طواف کعبه در یک لحظه
ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد.
در چهل سالگی بود که خواب حج می بینه و مرد دین میشه و به سفر حج میره.
پنج بار به سفر حج میره که جمعاً 15 سال از عمرش رو در سفر حج گذروند.
پس از 5 سفر،دیگه به حج نرفت.
اهل شهر به ناصر خسرو گفتند: چرا دیگه به حج نمیری؟
گفت:در سفر آخرم در راه رفتن به حج در میانه راه یکی از هم قطاران ،
غذایی نداشت؛ خجالت می کشید تا از کسی غذایی طلب کند،
دیدم به یکباره از شدت ضعف در حال موت است؛
خرمایی داشتم به او دادم و حالش بهبود یافت...
در آن لحظه به ناگاه گمان کردم که کعبه را طواف می نمایم.
و در آن هنگام این شعر را سرود:
همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر ندارد
که به روی نا امیدی در بسته باز کردن