مردی درحال عبور از کنار قرارگاه فیلها بود که متوجه شد فیلها داخل قفس نگهداری نمیشوند و زنجیری به پایشان وصل نیست. تنها چیزی که جلوی فرار آنها از قرارگاه را گرفته بود یک تکه طناب کوچک بود که به یکی از پاهایشان وصل بود. مرد به فیلها خیره نگاه میکرد و بسیار در تعجب بود که چرا فیلها از قدرتشان برای پاره کردن آن طناب نحیف و فرار استفاده نمیکنند. پاره کردن آن طناب برای آنها کار آسانی بود، اما اثری از چنین تلاشی در آنها دیده نمیشد.
داستان مدیریتی: لذت زندگی
🔴یک گروه از دوستان به ملاقات استاد دانشگاهی رفتند.
گفتگو خیلی زود به شکایت در مورد استرس و تنش در زندگی تبدیل شد.
🌀استاد از آشپزخانه بازگشت و به آنان قهوه در چند فنجان مختلف تعارف کرد؛ فنجان شیشهای، فنجان کریستال، فنجان چینی، بعضی درخشان، تعدادی با ظاهری ساده، تعدادی معمولی و تعدادی گرانقیمت.
🌀وقتی همه آنان فنجانی در دست داشتند، استاد گفت: اگر توجه کرده باشید تمام فنجانهای خوشقیافه و گران برداشته شدند در حالیکه فنجانهای معمولی جا ماندند!
هر کدام یک از شما بهترین فنجانها را خواستید و آن ریشه استرس و تنش شماست!
آنچه شما واقعاً میخواستید قهوه بود نه فنجان!
اما با این وجود شما باز هم فنجان را انتخاب کردید!
🔴 اگر زندگی قهوه باشد پس مشاغل، پول، موقعیت، عشق و غيره، فنجانها هستند!
فنجانها وسیلههایی هستند که زندگی را فقط در خود جای دادهاند.
لطفاً نگذارید فنجانها کنترل شما را در دست گیرند!
از قهوه لذت ببرید...
دختر نابینا (تغییر)
دختر نابینایی بود که بهخاطر نابینا بودن از خودش متنفر بود. تنها کسی که از او نفرت نداشت دوست مهربانش بود، چون او را همیشه در کنار خود داشت.
دختر گفته بود اگر میتوانستم با چشمانم دنیا را ببینم با تو ازدواج میکردم. روزی از طرف کسی یک جفت چشم به او اهداء شد. حالا دختر میتوانست همه چیز را ببینید، ازجمله دوست وفادارش که تاب نیاورد و از او پرسید: «حالا که میتونی دنیا رو ببینی، با من ازدواج میکنی؟»
دختر که از دیدن نابینایی پسر شوکه شده بود تقاضای ازدواج او را رد کرد. پسر با چشمان گریان از او دور شد و بعدتر نامهای با این مضمون برای دختر نوشت:
«فقط مراقب چشمهای من باش!»
پند اخلاقی داستان: «وقتی شرایط ما تغییر میکند، ذهنیت ما هم دستخوش تغییر میشود. برخی از ما شرایط پیش از تغییر یا پیشرفت خود را فراموش میکنیم و قدردان آنها نیستیم.»
تفکر خارج از چارچوب (تفکر خلاقانه)
صدها سال پیش در یک شهر ایتالیایی کوچک، بازرگانی مبلغ زیادی به یک نزولخوار بدهکار بود. نزولخوار پیرمرد زشترویی بود که ازقضا خیال دختر بازرگان را در سرمیپروراند. سرانجام تصمیم گرفت پیشنهادی به بازرگان بدهد تا حسابشان به کل صاف شود.
پیشنهاد پیرمرد ازدواج با دختر او بود. نیازی به گفتن نیست که پیشنهادش با نگاه نفرتآمیز بازرگان مواجه شد. نزولخوار پیر پیشنهاد داد دو سنگریزه را داخل کیسه بیاندازد، یکی سفید و دیگری سیاه، دختر بیاید و یک سنگریزه را از داخل کیسه بیرون بیاورد. اگر سیاه از آب درآمد بدهی آنها با شرط ازدواج صاف میشود. اگر سفید از آب درآمد، بدهی آنها بدون شرط ازدواج صاف میشود.
آنها روی مسیری پوشیده از سنگریزه در باغ بازرگان ایستاده بودند. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دراینبِین دختر دید که پیرمرد دو سنگریزهی سیاه را داخل کیسه انداخت. پیرمرد که گمان نمیکرد دختر بویی برده از او خواست به سمت کیسه بیاید و یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
دختر سه انتخاب پیشروی خود داشت:
نپذیرد که سنگریزهای از داخل کیسه بردارد.
هر دو سنگریزه را بیرون بیاورد و حقهبازی پیرمرد را فاش کند.
یک سنگریزه را از کیسه بیرون بیاورد و با دانستن این که سیاه است خودش را فدای بدهی پدرش کند.
او سنگریزهای را از داخل کیسه بیرون آورد و قبل از اینکه چشم بقیه به آن بیفتد، طوری وانمود کرد که «تصادفاً» از دستش به روی زمین پوشیده از سنگریزه افتاده و رو کرد به نزولخوار و گفت:
«وای چقدر من بیدستوپام! مهم نیست. سنگریزهای که داخل کیسه جامانده نشان میدهد سنگریزهی افتاده کدام بوده؟»
روشن است که سنگریزه جامانده هم سیاه است و نزولخوار ازآنجاکه نمیخواست حقهاش برملا شود چارهای نداشت جزاینکه وانمود کند سنگریزهای که به زمین افتاده سفید است و بدهی بازرگان را بدون شرط ازدواج با دخترش صاف کند.
پند اخلاقی داستان: «همیشه میتوانید با تفکر خلاقانه بر موقعیتهای دشوار غلبه کنید. تسلیم گزینههایی که فقط دیگران پیش روی شما میگذارند نشوید.
۱۴ تمرین جالب برای افزایش هوش
۱- مسواک زدن با دست غیر غالب:
تحقیقات دانشمندان نشان داده است ،اگر هنگام مسواک زدن از دست غیر غالب،مثل دست چپ برای راست دست ها استفاده کنید،قسمت هایی از قشر خارجی مغز که اطلاعات لمسی را از دست دریافت میکنند ،به سرعت و به میزان زیادی گسترش میایند استفاده از این دست برای انجام کارها،باعث فعال شدن قسمت مخالف مغز میشود.
هنگام مسواک زدن،با دستی خمیر دندان و مسواک را بگیرید که معمولا از آن استفاده نمیکنید.
۲- با چشم های بسته دوش بگیرید:
وقتی در حمام چشم های خود را میبندید و بدن خود را میشویید،قسمت ها و بافت هایی از بدن خود را لمس خواهید کرد که قبلا متوجه آنها نمی شدید و این باعث ارسال پیام به مغرتان میشود.
تمرین برای مغز:
سعی کنید فقط از حس لامسه خود استفاده کنید.البته مراقب باشید لیز نخورید و آسیب نبینید فقط باحس لامسه خود شیر دوش را پیدا کرده و دمای آب را کم با زیاد کنید،بعد با چشمان باز به شست و شو و اصلاح بپردازید.
۳- در هنگام صبح و بعد از بیدار شدن،کارهای تکراری خود را تغییر دهید:
مطالعاتی که روی تصاویر مغز انجام شده،نشان داده است انجام کارهای جدید و متنوع باعث پرورش قسمت های بزرگی از قشر خارجی مغز میشود و این ،حاکی از این مطلب است که در چندین ناحیه ویژه ،فعالیت مغز افزایش میابد وقتی کارهای نو،تکراری و روزمره شوند،فعالیت آن نواحی از مغز هم کاهش میابد.اگر همیشه قبل از خوردن صبحانه،لباس هایتان را عوض میکنید ،گاهی بعد از صبحانه ....
جملات طلایی
کمک خواستن شرم آور نیست
باختن زندگی شرم آور است
زندگی یک برد یا یک باخت بزرگ نیست
زندگی برد ها و باخت های کوچک است
افسردگی بیماری نیست
افسردگی آخرین خواهش مغز برای اصلاح خودتان است
تلاش کردن دردناک نیست
پشیمانی از تلاش نکردن دردناک است
وقت طلا نیست
لذت بردن از آن طلا است
دوست داشتن اشتباه نیست
جلوی آن را گرفتن اشتباه است
شادی، واگیر دارد
اطرافتان را با آدمهای مثبت پُر کنید
دکتر نیکولاس کریستاکیس و جیمز فولر، محققان دانشگاه هاروارد و دانشگاه سندیهگو، دریافتند هر یک دوست شاد و سرحال، امکان شاد شدن فرد را تا ۹۰ درصد افزایش میدهد
اگر احساس کسل بودن میکنید با یکی از دوستانتان ارتباط بگیرید، کسی که از شما خوش بینتر باشد
مغز ما نرونهای آینهواری دارد که چیزی را که دیگران ابراز میکنند تقلید مینماید، بنابراین هر وقت نیاز به کمی القا مثبت داشتید، با کسانی که این امکان را به شما میدهند ارتباط برقرار کنید
بعضی آدمها
انگار چوب خشک اند تا عصبانی می شوند آتش میگیرند
و همه جا را با دود آلود میکنند همه جا را تیره و تار میکنند اشک آدم را جاری می کنند
ولی بعضیها این طور نیستند
مثل عودند
وقتی یه حرفی میزنی که ناراحت میشوند و آتش میگیرند
بوی جوانمردی و انصاف میدهند و هرگز نامردی نمیکنند
این است که
هر کس را میخواهی بشناسی
در وقت عصبانیت و در وقت خشم بشناس
رفتار متقابل
با هرکسی مثل خودش رفتار میکنم...،
این جمله یعنی :
ما هیچ کنترلی بر رفتار خودمان نداریم و این دیگرانند که تعیین کننده رفتار ما هستند.
درست مانند عروسک خیمه شب بازی؛ ضعیف و ناتوان و بازیچه دست دیگران هستیم.
اگر افرادی با رفتار نادرستشان روح ما را آزار میدهند و به ما آسیب میرسانند و هیچ امیدی به اصلاح رفتارشان نیست، میتوانیم آنها را از زندگیمان حذف کنیم، نه اینکه مثل خودشان رفتار کنیم.
مهربانی، احترام، گذشت و همدلی باید در ذات ما باشد، نه در دست دیگران.
💢 به فرموده مولانا :
چون تو با بد، بد کنی، پس فرق چیست!؟!؟
🪴💐🪴💐🪴
داستاني زيبا از کتاب سوپ جو
داستاني زيبا از کتاب سوپ جو
ما يکي از نخستين خانوادههايي در شهرمان بوديم که صاحب تلفن شديم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.يادم ميآيد که قاب برّاقي داشت و به ديوار نصب شده بود و گوشياش به پهلوي قاب آويزان بود.من قدم به تلفن نميرسيد اما هميشه وقتي مادرم با تلفن صحبت ميکرد با شيفتگي به حرفهايش گوش ميکردم.
بعد من پي بردم که يک جايي در داخل آن دستگاه، يک آدم شگفتانگيزي زندگي ميکند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چيز را در مورد همهکس ميداند.
او شماره تلفن و نشاني همه را بلد بود.
نخستين تجربۀ شخصي من با «اطلاعات لطفاً» روزي بود که مادرم به خانۀ همسايهمان رفته بود.من در زيرزمين خانه با ابزارهاي جعبه ابزارمان بازي ميکردم که ناگهان با چکش بر روي انگشتم زدم درد وحشتناکي داشت اما گريه فايده نداشت چون کسي در خانه نبود که با من همدردي کند انگشتم را در دهانم ميمکيدم و دور خانه راه ميرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد به سرعت يک چهارپايه از آشپزخانه آوردم و زير تلفن گذاشتم و روي آن رفتم و گوشي را برداشتم و نزديک گوشم بردم.
و توي گوشي گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانيه بعد صدايي در گوشم پيچيد:
«اطلاعات بفرمائيد»
من در حالي که اشک از چشمانم ميآمد گفتم «انگشتم درد ميکند»
«مادرت خانه نيست؟»
«هيچکس بجز من خانه نيست»
«آيا خونريزي داري؟»
«نه، با چکش روي انگشتم زدم و خيلي درد ميکند»
«آيا ميتواني درِ جايخيِ يخچال را باز کني؟»
«بله، ميتوانم»
«پس از آنجا کمي يخ بردار و روي انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، ........
نظم فکری و روشهای مقابله با اغتشاشات فکری
با طرح چهار سوال کلیدی جایگاه مهارت تفکر ،آفت اغتشاشات فکری و تکنیک های مقابله با آن را مورد بررسی قرار می دهیم.
سوال نخست: اصولاً ما در زندگی به چه چیزی مهارت می گوییم؟
دراین بخش در مورد سه مفهوم مهارت،ابرمهارت و سوپر ابرمهارت انسان ها صحبت می کنیم.
- مهارت: برقراری ارتباط ، غلبه بر خشم،مدیریت استرس و نظایر اینها مهارت هایی است که افراد به میزانی مختلف از آن برخوردار هستند.بله اینها مهارت هستند.مهارتی است که انسان را از سایر موجودات متمایز می سازد.
- ابرمهارت : حال اگر از شما بپرسند آن چیزی که انسانی را از انسان دیگر متمایز می سازد چیست؟ پاسخ کمی سخت خواهد بود.پاسخ «تفکر» است. آری تفکر و کیفیت و کمیت آن مهارتی است که انسانی را از انسان دیگر متمایز می سازد.ما این مهارت را «ابر مهارت» می نامیم. به مثابه یک ابزار شیوه استفاده از آن نیز اهمیت دارد.
- سوپر ابرمهارت: چنانچه شما در مورد شیوه تفکر خویش یا دیگران فکر کنید ما این را «تفکر به تفکر» می نامیم .در این سطح افراد با دیدی قضاوتی در مورد نحوه تفکر خویش به مسائل و موضوعات مختلف اندیشه می کنند. یعنی شما به تفکر خودتان فکر می کنید.لازمه چنین کاری بیرون رفتن از فکرتان ،جداشدن از آن و فکر کردن به آن است.«تفکر به تفکر» می تواند باعث شناخت و درک بیشتر شما از قدرت مغز و تفکرتان شود.اگر شما در خصوص طرز فکر نیوتن در مورد افتادن سیب از درخت فکر کنید،درحال تفکر به تفکر نیوتن هستید. با اندیشه به اندیشه می توانید با افزایش خودآگاهی فرمان مغز خویش را بدست گیرید که در واقع فرمان زندگی خویش را بدست گرفته اید.
سوال دوم : چرا فکر و تفکر ؟
چرا در یک خانواده روستایی با امکانات و شرایط برابر یکی از فرزندان استاد دانشگاه آریزونا آمریکا و دیگری کشاورز می شود؟آیا دلیل آن می تواند چیزی غیر از شیوه تفکر و اندیشه افراد باشد؟تفکر یک مهارت بنیادین است که بر کلیه افعال انسانی اثرگذار است. تفکر در زندگی اثرات مستقیم و غیر مستقیمی دارد که عبارتنداز:
- فرمان زندگی را بدست گرفتن
- کنترل پیامدها و نتایج زندگی
- اثرگذاری بر محیط
- از روزمرگی خارج شدن
- حالت آگاهانه به زندگی پیدا کردن
- کنترل انتخاب ها
- کنترل تصمیم ها
سوال سوم : چه عواملی تفکر را تقویت و یا مختل می کند؟داشتن قدرت تفکر یک موضوع است و درک شیوه استفاده از آن نیز موضوعی دیگر. مهمترین عاملی که تفکر را در انسان مختل می کند «اغتشاشات فکری» است.اغتشاش هر موضوعی است که.....
درس بزرگ از ادیسون
ادیسون در سن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن پیرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد
او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت: پسر تو اینجایی! می بینی چقدر زیباست! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟ حیرت آور است! من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت. نظر تو چیه پسرم؟
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟
چطـور می توانی؟
من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟
پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می کنند
در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ایست که دیگر تکرار نخواهد شد
در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نو سازی آن فردا فکــر می کنیم
الان موقع این کار نیست. به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت.
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود
آری او گرامافون را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع نمود
هفت روش بهتر شدن با همکاران
شما درصد زیادی از زندگی بزرگسالی خود را در محل کار خود سپری میکنید (در واقع حدود ۳۵ درصد از کل ساعت بیداری خود را). بنابراین، بهتر است سعی کنید تا حد ممکن از زندگی کاری خود لذت ببرید.
روابط شما با همکارانتان میتواند این کار را بسیار راحتتر یا بسیار دشوارتر کند. داشتن دوستان در محل کار مزایای زیادی دارد، اما برخورد با افراد منفی یا سخت، روز به روز میتواند ضرر داشته باشد. به همین دلیل، اگر میخواهید رابطه خود را با همکاران خود بهبود ببخشید، مواردی وجود دارد که میتوانید امتحان کنید.
زبان بدن را بشناسید
یکی از کلیدهای ایجاد روابط قوی خواندن سیگنالهایی است که دیگران میفرستند.
تلاش برای گپ زدن با یک همکار در هنگام ایجاد ناراحتی و تلاش برای رسیدن به یک مهلت مقرر، خیلی مؤثر نخواهد بود. بنابراین، توجه داشته باشید که زبان بدن همکار شما قبل از درگیر شدن و در طول تمام تعاملات به شما چیزهای زیادی میگوید.
این موضوع به شما کمک میکند تا بدانید آن ها در چه زمانی ترجیح میدهند تنها بمانند و یا چه موضوعی برای مکالمه کردن، آن هم به بهترین وجه مناسب نیست و همچنین میتوانید یاد بگیرید که همکاران شما از صحبت کردن در مورد چه مسائلی لذت میبرند.
خواندن زبان بدن به شما کمک میکند تا در هنگام مکالمه به نوع مکالمهها متکی باشید.
سیگنال درست بفرستید
شما همچنین باید مراقب نشانههایی باشید که از طریق زبان بدن خود برای دیگران ارسال میکنید. به عنوان مثال، اگر دستانتان را روی سینه جمع کرده و صورتتان را به سمت پایین نگه داشتهاید و یا به طور کلی،......
13 اشتباه بزرگ مدیران ارشد
رابرت دانهام با توجه به تجارب خود و مشاهده رفتار سایر مدیران ارشد اجرایی ،13 اشتباه فاحش را شناسایی کرده است که معتقد است این اشتباهات مخصوص مدیران صنایع و شرکت های خاص نیست ،بلکه در تمام صنایع وجود دارد .
1- گوش ندادن
به سخنان کارکنان خود توجه نمی کنند،بلکه فقط با آنها صحبت می کنند،نتیجه این شیوه فقدان تعهد،وفاداری و احساس تعلق و نیز
افزایش انزجار و دلسردی کارکنان است.
2- افراط در تعهد
اگر نتوانید کارکنانی پرورش دهید که در مواقع لازم بتوانند پاسخ منفی دهند،به جای یک استراتژی موفقیت آمیز،با کار بیش از حد،
دستاورد اندک،نارضایتی مشتری و "قهرمانانی مرده" دست به گریبان خواهد بود.
3- دل خوش کردن به آمار و ارقام
آمار و ارقام فقط نتیجه فرعی تصمیمات شما است.انجام اقداماتی به منظور تغییر اعداد،بدون توجه به عوامل پدید آورنده این اعداد
(از جمله پیشنهادهای ارزشمند،اجرای عدالت ،رضایت مخاطبان و انگیزه و اشتیاق کارکنان )
و نیز بدون توجه به مدیریت این عوامل ، در نهایت نتایجی مخرب دارد.
4- پذیرش تعهدهای مبهم و نامشخص یا پرهیز از تعهد
توافق های مبهم و فقدان استانداردی روشن...
ده خصلت آدم های موفق
1.درگیر آدم های منفی نمی شوند.
2.در مورد دیگران غیبت نمی کنند.
3.وقت شناس هستند.
4.بدون انتظار می بخشند.
5.مثبت می اندیشند.
6.خود بزرگ بینی ندارند.
7.قدردان هستند.
8.مؤدب هستند.
9.بهانه تراشی نمی کنند.
10.بدون برنامه ریزی مهربانند،نه فقط با اشخاصی که برایشان نفع دارند.
ژیلت
چگونه "ژیلت"از یک فروشنده دوره گرد،به میلیاردری بزرگ تبدیل شد.
"کینگ کمپ ژیلت"،فروشنده ای دوره گرد و مردی خیالباف بود.
او به تمام شهرها سفر می کرد تا اجناسش را بفروشد،در حالی که
رؤیای خلق جامعه آرمانی را در سر می پروراند که عاری از فقر،جرم،
جنایت و جنگ باشد.
همچنین آرزوی ابداع وسیله یا راهی را داشت تا او را به شهرت و ثروت
برساند اما برای هیچ یک از اختراعاتش،نتوانست پولی به دست آورد.
چیزی که زندگی ژیلت را عوض کرد،...
مدیر خرده بین
اگر شما نیز مدیری خرده بین هستید، در واقع حتی نمی دانید که دارید
چه کار می کنید!
"خرده بینی مدیریتی" نشانه هایی دارد:
* مدیران خرده بین مدیرانی هستند که هرگز از نتایج کار کارکنانشان راضی
نیستند.آنها اگر نتوانند چیز متفاوتی انجام دهند،احساس درماندگی می کنند.
* این مدیران عادت دارند درگیر جزئیات شوند و از اینکه از کار کسی ایراد بگیرند
و آن را تصحیح کنند،لذت می برند.
مدیران خرده بین دوست دارند از تمام مسائل سازمان آگاه باشند و همیشه
می خواهند هر پیامی که در سازمان رد و بدل می شود،برای آن ها هم
ایمیل شود.
* اگر این نشانه ها...
فرار ناموفق
شنیدم مردمانی که در سواحل اقیانوس اطلس زندگی می کنند،
به صید خرچنگ آبی مشغولند.
آن ها خرچنگ هایی را که صید می کنند در سبد می اندازند.
اگر فقط یک خرچنگ در سبد باشد،روی سبد درپوش می گذارند؛
اما وقتی چند خرچنگ صید کرده باشند،درپوش سبد را نمی گذارند.
زیرا هر کدام از خرچنگ ها برای بیرون آمدن،دیگری را به کنار می کشد.
بنابراین هرگز هیچ کدام موفق به فرار نمی شوند.
این شیوه ی انسان های ناموفق است!
آن ها دست به هر کاری می زنند تا دیگران را از پیشرفت باز دارند و
مانع جلو رفتن آن ها شوند.
آن ها برای نگه داشتن دیگران در سبد،از هر وسیله ای استفاده می کنند.
قانون کائنات
رنج نباید تو را غمگین کند،
این همان جایی ست که اغلب مردم اشتباه می کنند...
رنج قرار است تو را هوشیارتر کند،
چون انسانها زمانی هوشیارتر می شوند که زخمی شوند،
رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.
رنجت را تنها تحمل نکن،رنجت را درک کن،این فرصتی است برای بیداری،
وقتی آگاه شوی بیچارگی ات تمام می شود...
اگر به جای محبتی که به کسی کردید از او بی مهری دیده اید،مأیوس نشوید،چون
"برگشت آن محبت را از شخص دیگری،در زمان دیگری،در رابطه با موضوع دیگری" خواهید گرفت.
شک نکنید!
این قانون کائنات است.
هدف
می گویند تیمور لنگ مادر زادی لنگ بود و یک پایش کوتاه تر از دیگری بود. یک روز همۀ سرداران لشکرش را گرد تپۀ پوشیده از برف که بر فراز تپه، یک درخت بلوط وجود داشت، جهت مشخص نمودن جانشینش جمع کرد. سردارانش گرد تپه حلقه زده بودند. تیمور گفت: همه تک تک به سمت درخت حرکت کنند و هرکس رد پایش یک خط راست باشه، جانشین من میشه. همه این کارو کردند و به درخت رسیدند، اما وقتی به رد پای بجا مانده روی برف پشت سرشون نگاه می کردند، همه دیدند درسته که به درخت رسیدند ولی همه زیگزاگی و کج و معوج. تا اینکه آخرین نفر خود تیمور لنگ به سمت درخت راه افتاد و در کمال تعجب با اینکه لنگ بود در یک خط راست به درخت رسید. به نظر شما چرا تیمور نتونست جانشین خود را در اون روز برفی انتخاب کند؟ ایراد سردارانش چه بود که نتونستند مثل تیمور در یک خط راست حرکت کنند و جانشینش شوند؟ در قصۀ تیمور لنگ وقتی راوی علت را از خود تیمور جویا می شود، تیمور در پاسخ میگوید: هدف رسیدن به درخت بود، من هدف را نگاه می کردم و قدم برمیداشتم اما سپاهیانم پاهایشان را نگاه می کردند نه هدف را. تمرکز داشتن و هدف داشتن لازمه موفقیت است.
فهم
ریشه انسانها ، فهم آنهاست
یک سنگ به اندازه ای بالا می رود ،
که نیرویی پشت آن باشد.
با تمام شدنِ نیرو ،
سقوط و افتادن سنگ طبیعی است
ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن ؛
که چطور از زیر خاک ها
و سنگ ها سر بیرون می آورد و حتی آسفالت ها و سیمان ها را
می شکند و سربلند می شود .
هر فردی به اندازه این گیاه کوچک
ریشه داشته باشد
از زیر خاک و سنگ
از زیر عادت و غریزه
و از زیر حرف ها و هوس ها
سر بیرون می آورد و با قلبی از عشق افتخار می آفریند .
...ریشه ما ، همان " فهم " ما است...
ویژگیهای افراد با نفوذ
ویژگی که افراد با نفوذ دارند
بسیاری از افراد قدرتمند و پرنفوذ در دنیا، در ارتباط برقرار کردن با دیگران هنر زیادی دارند. آنها همیشه این سوال را از خود می پرسند:
« اکنون مساله مهم در اینجا چیست ؟»
چنین افرادی دارای کیفیت ها و ویژگی هایی هستند که باعث نفوذ و تاثیرگذاریشان روی دیگران می شود.
تعدادی از این ویژگی ها پیش روی شماست:
1 - سخنوری
نفوذ افراد معمولا از زبان و کلامشان آغاز می شود؛ به این معنا که این نوع افراد ارتباط کلامی درست و قدرتمندی با سایرین برقرار می کنند و همین امر باعث می شود اولین قدم را محکم بردارند.
2 - بازارگرمی
این یکی از ویژگی های بسیار تاثیرگذار افراد بانفوذ است. این جور افراد ...
عوامل بازدارنده شروع موفق
1- نوآوری بدون تجاری سازی ایده، کسب و کار نیست.
ممکن است ایده یا فناوری شما، شگفت انگیز و فرصتی بزرگ باشد ولی این به تنهایی موفقیت کسب و کار شما را تضمین نمی کند. شما هنوز نیازمند راهکاری جهت عرضه محصول، افرادی که بتوانند در کنار هم بصورت یک تیم کار کنند و مشتریانی هستید که حاضر به خرید محصول یا خدمات شما باشند. اطمینان حاصل کنید آنچه ارائه می کنید همان چیزی است که مشتری می خواهد نه آنچه شما توانایی عرضه اش را دارید.
2- عدم تامین منابع مالی (کافی) نتایجی بد به همراه دارد.
حقوق و دستمزد فروشندگان و سایر کارکنان تان را به موقع پرداخت کنید چرا که در غیر اینصورت ممکن است کارشکنی بسرعت جایگزین وفاداری آن ها به شما شود. تصمیمات حیاتی آن ها در مواقع بحران می تواند برخلاف استراتژی کسب و کار شما بوده و موجب شکافی عمیق در فرآیند کار شود. تامین کردن پرسنل و پاسخ مناسب به درخواست های بجای آن ها بسیار پر اهمیت تر از توسعه کسب و کار است.
3- یک شرکت نمی تواند بطور همزمان چندین خط مشی را دنبال نماید.
"خط مشی" در یک بیان ساده راه و روشی است که...
حکایت ژاپنی ها
ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند.اما آب های اطراف ژاپن سالهاست که ماهی تازه ندارد.
بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن،قایق های ماهی گیری بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند. ماهیگیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می کشید.اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهیها دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست نداشتند.
برای حل این مسئله، شرکت های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند.
آنها ماهی ها را می گرفتند آنها را روی دریا منجمد می کردند. فریزرها این امکان را برای
قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب
بمانند. اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست
نداشتند. بنابر این شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در
مخازن آب نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند.
آنها خسته و بی رمق، اما زنده بودند.متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهی ها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند.باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند.پس شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می کردند.
آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید، چه پیشنهادی می دادید؟
و اما چطور ژاپنی ها ماهی ها را تازه نگه میدارند؟برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های
ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا
آن ها یک «کوسه کوچک» به داخل هر مخزن میاندازند.
ماهی ها برای اینکه طعمه کوسه نشوند، جنب و جوش و حرکت دارند.کوسه چند تایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد میرسند.زیرا ماهی ها تلاش کردند تا زنده بمانند.
در مخزن زندگیتان کوسه ای بیندازید
و ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر بروید و شنا کنید .
به کار معنا بدهید
اگر هدف و معنای کار را به کارکنان گوشزد کنیم، کارآیی و بهره وری آنها تقویت و افزایش پیدا می کند.
هدف را باید طوری تعریف کنید که سبب برانگیختن افراد و هنرنمایی آنها شود. برانگیختگی یکی از نیازهای اساسی انسان است. کارکنان به وسیله این برانگیختگی احساس ارزشمندی می کنند.
بسیاری از کارکنان از محیط کار راضی نیستند و تنها محیط کار آنها را سرگرم می کند، اما دل و جان آنها را درگیر کار نمی کند. "رضایت شغلی" و "معنا داربودن محیط کار" با هم خیلی تفاوت دارند.
افراد می خواهند محیط کار به اجتماع کوچکی تبدیل شود که دارای جو گفت و شنود باشد و بین آنها پیوند برقرار کند. افراد فضایی را می خواهند تا در آن هنرهای خود را به نمایش بگذارند. دستمزدهای بالا به تنهایی محیط کار را دلچسب و هدفمند نمی کند.
همه ی گروه های برگزیده علاوه برداشتن رسالت و هدف، مدیرانی دارند که خود را وقف آزاد سازی و رها کردن توانایی های همکاران خود می کنند.
یکی از هنرهای مدیران گروه های برگزیده، آگاهی به این نکته است که کارها بزرگ و جهادگونه شوند.
بهترین کارکنان کسانی اند که روحیه داوطلبی دارند. داوطلبان قرارداد نمی خواهند، عهد و پیمان می خواهند. این گونه روابط مشوق آزادی و پاسخگوی نیاز های اصیل است و به کار معنا و گرما می بخشد.
فواید خندیدن چیست
1- خنده فشار خون را کم می کند.
2- خنده باعث طولانی شدن عمر می شود.
3- خنده سن افراد را کمتر نشان می دهد.
4- خنده تعادل هورمونی ایجاد می کند.
5- خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده، ایمنی بدن را در برابر بیماری ها زیاد می کند.
6- خنده هورمون سوروتونین را افزایش داده و باعث احساس سرخوشی در انسان می شود.
7- خنده تعداد ضربان قلب را تنظیم می کند.
8- خنده باعث شفاف شدن پوست صورت می شود.
9- خنده قدرت یادگیری را افزایش می دهد.
10- خنده از بیماری های زخم معده و اثنی عشر جلوگیری می کند.
11 - خنده در پیشگیری از سکتۀ قلبی و سکتۀ مغزی بسیار مؤثر است.
12– خنده چروک صورت را ازبین می برد.
13- خنده باعث افزایش اندرفین مغز می شود و باعث احساس سرخوشی و شادی می شود.
14 – خنده باعث رفع خستگی می شود.
15 – خنده بهترین دارو برای درمان افسردگی است.
16- خنده با بازدم انجام می شود و این کار باعث خارج شدن 2 co از خون می شود و احساس مطلوبی ایجاد می کند.
17- خنده نوعی تخلیۀ روانی بوده و تنش ها و احساسات سرکوب شده را رها می سازد.
کتاب فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند
️اﻟﮕﻮﻫﺎي ﺧﻮد را ﺑﺎ دﻗﺖ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ
اﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪارد اﮔﺮ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ دﯾﮕﺮان در ﻗﺒﺎل اﻧﺘﺨﺎﺑﻬﺎي ﺷﻤﺎ ﭼﻪ واﮐﻨﺸﯽ ﻧﺸﺎن ﺧﻮاﻫﻨﺪ داد. اﮔﺮ اﺷﺨﺎص ﺗﺤﺴﯿﻦ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰي را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﻟﮕﻮي ﺧﻮد اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻪ ﯾﮏ راﻫﻨﻤﺎي درون ﻣﯽ رﺳﯿﺪ ﺗﺎ رﻓﺘﺎري ﭘﺴﻨﺪﯾﺪه را ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﮕﺬارﯾﺪ.
اﻣﺎ رﻓﺘﺎري ﻋﻠﯿﻪ ﺧﻮد اﺷﺘﺒﺎه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﺮار ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺘﺎن ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ارزش و اﺣﺘﺮاﻣﯽ ﻧﺪارﻧﺪ. اﮔﺮ در ﺷﺮاﯾﻂ اﻧﺘﻘﺎدﻫﺎي ﻣﺨﺮب ﺑﺰرگ ﺷﺪه اﯾﺪ، ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺨﻮاﻫﯿﺪ ﺑﺮاي ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺷﺪن از ﺳﻮي دﯾﮕﺮان ﺑﻪ ﻫﺮ اﻗﺪاﻣﯽ دﺳﺖ ﺑﺰﻧﯿﺪ. ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺨﻮاﻫﯿﺪ از ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻧﺸﺪن از ﺳﻮي ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ آﻧﻬﺎ را ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺪ و ﯾﺎ ﺑﺮاﯾﺘﺎن ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﺑﮕﺮﯾﺰﯾﺪ.
ﺑﺮاي ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ از اﯾﻦ ﺷﺮاﯾﻂ، ﺑﻪ ﻣﺮدان و زﻧﺎﻧﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ آﻧﻬﺎ را ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ. از ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، وﻗﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ او را ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ. از ﺧﻮد ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ: ((اﮔﺮ او ﺟﺎي ﻣﻦ ﻣﯽ ﺑﻮد، ﭼﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ؟))
داستان مرد هندی
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند :
«از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای، فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای».
مرد خندید و گفت:
«وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن».
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده، سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت:
«می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟»
نکته مدیریتی :
مدیر خوب آن مدیری نیست که با بهترین امکانات نتایج قابل قبولی کسب کند، مدیر موفق آن است که از هر عضو مجموعه بهترین استفاده را ببرد.
عادت های نا پسند
۲۴ عادت که برای موفقیت باید کنار بگذاریم
بهترین راه موفقیت و جذب چیزهای خوب در زندگیتان این است که برای آنها جا باز کنید. وقتی شما اتاق یا دفتر کارتان را تمیز میکنید، هر آنچه را که به درد نمیخورد و تاثیری در کار و زندگی شما ندارد، دور میاندازید. زندگی هم همین است. هر چیزی که شما را به موفقیت نزدیک نمیکند، باید کنار گذاشته شود.
در ادامه یک سری صفات و عادتهای رفتاری را معرفی کردهایم که دوری از آنها میتواند مسیر شما به موفقیت را آسانتر کند.
۱. کمالگرایی
کمالگرایی زمینه را برای شکست فراهم میکند. افراد کمالگرا همیشه بهانهای پیدا میکنند که از خودشان ایراد بگیرند و به خودشان بگویند که هیچوقت به اندازهی کافی خوب نخواهند بود.
۲. اهداف کوچک
افقهای خود را گسترش دهید. اهداف بزرگ انتخاب کنید. گاهی اوقات مسیر رسیدن به این اهداف سخت است، اما برای رسیدن به موفقیت ارزشاش را دارد.
۳. وانمود کردن
ضعفهایتان یک حقیقت تلخ است، اما ...
خصوصیات مدیر پروژه
ده خصوصیت ارتباطی مدیران پروژه بزرگ
اگر مدیر پروژه ای نتواند در برقراری ارتباط با ذینفعان پروژه خوب عمل کند، مسلما نمیتواند مدیر پروژه خوبی باشد.فکر می کنید مدیران بزرگ چگونه با دیگران ارتباط برقرار می کنند ؟ مدیران پروژه بزرگ هنگام صحبت با دیگران ارتباطی عاطفی برقرار میکنند. صحبتهای آنها به گونهای به دیگران الهام میبخشد که به آنچه غیرممکن میپنداشتند دست یابند. ده روش برای انتقال پیام مدیران بزرگ به شرح زیر می باشد:
۱– ذینفعان پروژه را خوب میشناسند
مدیران پروژه بزرگ نگران این نیستند که مهم جلوه کنند، تخصص خود را به رخ بکشند یا خود را بزرگ نشان دهند. در عوض، به این فکر میکنند که ذینفعان پروژه چه نیازمندی هایی دارند و نیاز دارند چه بشنوند و چطور میتوانند این پیام را منتقل کنند تا به گوش آنها برسد. البته این بدان معنی نیست که مدیران پروژه حرفهایی میزنند که ذینفعان میخواهند بشنوند، دقیقا برعکس – حرفهایی میزنند که دانستنش برای آنها مهم است، حتی اگر خوشایند نباشد.
۲– در زمینه زبان بدن تخصص دارند
مدیران پروژه بزرگ دائما عکس العمل ذینفعان را نسبت به پیامشان پیگیری میکنند. در دریافت سرنخهایی همچون حالات چهره و زبان بدن مخاطب سریعند چرا که میدانند این تنها بازخوردی است که برخی افراد ارائه میدهند. مدیران پروژه از این تخصص برای اصلاح پیام و تعدیل روابطشان استفاده میکنند.
۳– صادقاند
بهترین مدیران پروژه میدانند که روابط باید به منظور اثربخشی بیشتر، واقعی باشد. آنها نمیتوانند ذینفعان را وادار به تجزیه و تحلیل صحبتهایشان کنند تا راست را از دروغ تشخیص دهند. وقتی نتوانند اطلاعات خاصی را بیان کنند، حقیقت را میگویند چرا که پاسخهای موقت و نیمه درست منجر به بیاعتمادی و اضطراب میشود. در هر دو شرایط خوب و بد، صداقت اعتماد میآورد.
۴– قابل اعتمادند
مدیران پروژه بزرگ سعی نمیکنند کسی که نیستند، باشند. حتما دلیلی داشته که زاکربرگ با یک پیراهن ساده و شلوار جین،...
حکایت شاهین
پرواز شاهین
پادشاهي دو شاهين كوچك به عنوان هديه دريافت كرد. آنها را به مربي پرندگان دربار سپرد تا براي استفاده در مراسم شكار تربيت كند. يك ماه بعد، مربي نزد پادشاه آمد و گفت كه يكي از شاهينها تربيت شده و آماده شكار است اما نميداند چه اتفاقي براي آن يكي افتاده و از همان روز اول كه آن را روي شاخهاي قرار داده تكان نخورده است.
اين موضوع كنجكاوي پادشاه را برانگيخت و دستور داد تا پزشكان و مشاوران دربار، كاري كنند كه شاهين پرواز كند. اما هيچكدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام كنند كه هر كس بتواند شاهين را به پرواز درآورد پاداش خوبي از پادشاه دريافت خواهد كرد. صبح روز بعد پادشاه ديد كه شاهين دوم نيز با چالاكي تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهين را نزد او بياورند.
درباريان كشاورزي متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست كه شاهين را به پرواز درآورد. پادشاه پرسيد: «تو شاهين را به پرواز درآوردي؟ چگونه اين كار را كردي؟ شايد جادوگر هستي؟»
كشاورز كه ترسيده بود گفت: «سرورم، كار سادهاي بود، من فقط شاخهاي را كه شاهين روي آن نشسته بود بريدم. شاهين فهميد كه بال دارد و شروع به پرواز كرد.»
شرح حكايت:
گاهي لازم است براي بالا رفتن، شاخههاي زير پايمان را ببريم (البته شاخههاي زير پاي خودمان، نه زير پاي ديگران!)
چقدر به شاخههاي زير پايتان وابسته هستيد؟ آيا تواناييها و استعدادهايتان را ميشناسيد؟ آيا ريسك ميكنيد؟
آيا كارمندان خود را ميشناسيد؟ آيا تلاش ميكنيد استعدادهاي آنان شكوفا شود؟ يا به خاطر ترس از پريدن و پرواز، آنان را به شاخههايي از سازمان وابسته ميكنيد؟ آيا بهتر نيست كاركنانتان توانمند و چالاك باشند در عين حال جَلد سازمان؟
آيا نقاط قوت و استعدادهاي سازمان خود را ميدانيد؟ آيا به استقبال تهديدها ميرويد يا همواره به شكلي محافظهكارانه به حفظ وضع موجود ميانديشيد؟ در رويارويي با تهديدها و مشكلات است كه سازمان ميتواند استعدادها و تواناييهاي خود را بروز داده و توسعه دهد.
تاکتیک های مبارزه
۱۶ تاکتیک انکارناپذیر در مذاکره
حالا بیش از هر زمان و هر چیز دیگرتاکتیک های مذاکرات موفق لازمهی بازاریابی، فروش، و راهبرد خلاقانه است؛ نه تاکتیکهای قدیمی و تاریخگذشتهی "آدمهای پشت میزنشین". با این وجود، هنوز یک چیز در دنیای کسب و کار تغییر نکرده است؛ شما به آن چه سزاوار هستید نمیرسید، بلکه به چیزی خواهید رسید که بابت آن مذاکره میکنید. پس بروید و با مذاکره، آن چه را میخواهید بهدست آورید. در این جا ۱۶ تاکتیک انکارناپذیر مذاکره بدون هیچ شرح و بسطی آورده شده است:
۱.خواسته یا نتیجهی مورد انتظار آن سوی مذاکره را دریابید و از آن با آغوش باز استقبال کنید.
۲.نمایندهی راستن همان بازاری باشید که محصولاتش را عرضه میکنید.
۳.بدانید وقت به نفع شما یا علیه شما میگذرد.
۴.هرگز میانگین تفاوت قیمت را پیشنهاد ندهید و نپذیرید.
۵.داستانتان(محصولتان) را بفروشید، نه ارزشهای(معرفی) خودتان را.
۶.وقتی به نظر میرسد دارید میبازید، چوب حراج نزنید، بلکه خلاق باشید.
۷.مذاکره اصلا به معنی عدالت یا انصاف نیست. فقط به معنی مذاکره است.
۸.گذشته را توضیح دهید ولی آینده را بفروشید.
۹.با درایت از بنبست خارج شوید.
۱۰.اولین پیشنهاد قیمت را شما بدهید.
۱۱.آدمها را سعی کنید به دقت بشناسید، نه مواضعشان را.
۱۲.مخالف و مخالفت را به سرعت خلع سلاح کنید.
۱۳.وقتی بحث شخصی میشود، سریع به موضوع مذاکره برگردید.
۱۴.حقیقت ناراحتکنندهی سنگربندی را بپذیرید.
۱۵ . مذاکرات اصلا با ماموریت تحقیق و تخریب انجام نمیشوند.
۱۶.هنر رسیدن به توافق در واقع تمرکز روی نتیجه است.
نویسنده: کلیف آکسفورد