خراش هایی از جنس عشق
چندسال پیش،در یک روز گرم تابستان،پسرکوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه نزدیک خانه شان شیرجه زد.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد ناگهان تمساحی...
+ نوشته شده در ساعت 19:14 توسط حسین دهقان
|