طمع دکنر

پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودکی در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.

پرستار:

این بچه نیاز به عمل داره، باید پولشو پرداخت کنید.

 پیرمرد:
اما من پولی ندارم، پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من پول رو تا شب براتون میارم.

پرستار :

با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.

اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:این قانون بیمارستانه. باید هزینه ی عمل ،قبل از عمل پرداخت بشه.

صبح روز بعد

همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.

یا اباصالح...

حکایت خر

   مردی خري ديد که درگل گیرکرده بود و صاحب خر از بيرون كشيدن آن خسته شده بود.

براي كمک كردن دُم خر راگرفت، وَ زور زد، 
دُم خر از جای كنده شد.!

فریاد ازصاحب خر برخاست كه « تاوان بده»!..

مرد برای فرار به كوچه‌اي دويد، ولی بن بست بود.
خود را در خانه‌اي انداخت، زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چيزي مي‌شست و حامله بود. 
از آن فریاد و صدای بلند، زن ترسيد و بچه اش سِقط شد.!
صاحبِ خانه نيز با صاحب خر همراه شد.

مردِ گريزان برروی بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچه‌اي فرودآمد كه درآن طبيبي خانه داشت. 
جواني پدربيمارش رادر انتظار نوبت در سايۀ ديوار خوابانده بود؛ 
مرد بر آن پيرمرد بيمار افتاد، چنان كه بيمار در جا مُرد.!
فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد.!
مَرد، به هنگام فرار، در سر پيچ كوچه...

ادامه نوشته

انسانهای هدفمند

غم بی همنفسی

 


تا که بودیم نبودیم کسی،

کشت ما را غم بی همنفسی

تا که رفتیم همه یار شدند،

خفته ایم و همه بیدار شدند

قدر آئینه بدانیم چو هست

نه در آن وقت که افتاد و شکست

در حیرتم از مرام این مردم پست

این طایفه ی زنده کش مرده پرست

تا هست به ذلت بکشندش به جفا

تا رفت به عزت ببرندش سر دست

آه میترسم شبی رسوا شوم،

بدتر از رسواییم تنها شوم

آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،

پیش رویم خنده پشتم پوزخند

خوب باش و خوبی کن

وقتی پرنده ای زنده است ، مورچه ها را می خورد و وقتی می میرد ، مورچه ها او را می خورند !!

شرایط هر لحظه می تواند تغییر کند .

به همین سبب در زندگی ، هیچکس را تحقیر نکن . شاید امروز قدرتمند باشی ؛ اما به خاطر بسپار زمان از تو قدرتمندتر است .

یک درخت میلیون ها چوب کبریت می سازد ؛ اما وقتی زمانش برسد ، فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافی است .
پس خوب باش و خوبی کن ......

زندگی آب روان است...


زندگی زیباست، زشتی های آن تقصیرماست .

در مسیرش هر چه نا زیباست،آن تدبیر ماست.

 
زندگی آب روان است،روان می گذرد.

هرچه تقدیرمن وتوست همان می گذرد.

تسلیت...



خدایا...

انتظار...



امام صادق (ع) فرمودند:

خوشا به حال شيعيان قائم ما، كه در زمان غيبت، انتظار ظهور او را مي كشند
و در زمان ظهور از او فرمان مي برند.آنها كساني هستند كه
هيچ گونه ترس و اندوه بر آنها نيست و آنهايند اولياي خدا.


منتخب الاثر ص 514 ـ بحار الانوار ج 52 ص 123