طمع دکنر
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودکی در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.
این بچه نیاز به عمل داره، باید پولشو پرداخت کنید.
پرستار :
با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:این قانون بیمارستانه. باید هزینه ی عمل ،قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد…
همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.