فن بیان و سخنوری

به دو دلیل توانایی و مهارت فن بیان در سخنرانی در ما پایین می آید:

  • بازدارنده های درونی
  • کامل نبودن دایره ی لغت در ذهنمان

انسان هایی که از کودکی در خانواده هایی متولد و بزرگ شده اند که در آن خانواده بیان احساسات بین اعضای آن رد و بدل نمی شده و افراد آن خانواده به سختی و با ندانستن مهارت ارتباط موثر با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند، این کودکان در بزرگسالی نیز مشکلات بین فردی خواهند داشت. آنها طریقه ی ابراز احساسات را ندیده اند، یاد نگرفته اند و بلد نیستند و به شدت احساساتشان را کنترل و سرکوب می کنند. برای رفع این مشکل باید فرد مهارت ابراز و بازگویی احساسات درونی اش را در حد معمول و در حد نیازش بیاموزد.

بیان احساسات به جنسیت ارتباطی ندارد، بلکه چه زن، چه مرد، در صورت بروز احساساتشان نشان می دهند که از سلامت روانی برخوردار هستند و احساساتشان را سرکوب نمی کنند.

همه ی افراد به دور خود حصاری به نام حریم شخصی ساخته اند. ضخامت این دیوار در انسان های مختلف متفاوت است. در بعضی از افراد این دیوار بسیار نازک و در بعضی ضخیم است. افرادی که دیوار حریم شخصی شان نازک است، راز های زیادی از زندگی شخصی خودشان را برای بقیه بازگو می کنند. این افراد به راحتی و بدون هیچ مشکلی احساساتشان را ابراز می کنند و هیچگونه محدودیتی برای کنترل آنها در درونشان ندارند.

اما افرادی که دیوار حریم شخصی شان ضخیم است در برقراری ارتباط با دیگر افراد و ابراز احساسات شان با مشکل روبرو می شوند. پس آموختن هنر فن بیان برای این افراد کاملا ضروری است.

مقاومت ذهن استدلالی

ذهن استدلالی تغییرات خود را دوست ندارد،

وقتی شما شروع به گفتن عبارات تأکیدی می کنید،

ذهن استدلالی دلایلی را می آورد که شما را قانع نماید که این

جمله اشتباه است ،چرا که ذهن منطقی در برابر تغییرات جدید

مقاومت می کند،ذهنمان همان روش های قدیمی را دوست دارد

و تمایلی به پذیرش شرایط جدید ندارد،

بنابراین شرایطی را به وجود می آورد که باعث شود،

عقب نشینی کنید و همان راهی که قبلا می رفتید را ادامه دهید.

در این میان اگر به تکرار جملات تأکیدی ادامه دهید در نهایت

ضمیر ناخودآگاه پیروز می شود و عبارات تأکیدی جزئی از باور شما

می شود و آنگاه اتفاقات دوست داشتنی پدیدار می گردد.

ذهن زیبا

ذهن زیبا بهترین طبیب شماست

اگر می خواهید جسم خود را تقویت کنید،ذهنتان را تقویت کنید.

اگر می خواهید جسم خود را احیا کنید،ذهنتان را زیبا کنید.

افکار پلید،افکار توأم با حسرت،یأس،رنج و اندوه،سلامتی و نشاط جسم را ازمیان می برند.

چهره عبوس حاصل بخت و اقبال نیست بلکه حاصل افکار زشت و ناپسند است.

کسانی که با صداقت زندگی کرده اند سالخوردگی مانند منظره غروب خورشید همراه با

متانت و نشاط است.

هیچ طبیبی مانند اندیشه ای شادی آفرین برای از میان بردن بیماری های جسمانی نیست.

هیچ داروی آرام بخشی مانند نیت خیر،برای کاهش غم و اندوه وجود ندارد.

زندگی همراه با سوء نیت ،بدبینی،سوءظن و حسادت مانند سیاهچالی است که

خودمان ساخته ایم و خود را در آن زندانی کرده ایم!!!

شرطی شدگی ها

شما جهان را آنطور که هست نمی بینید،

بلکه طوری جهان را می بینید که ذهنتان به شما دیکته می کند.

افراد گوناگون ،به اشکال متفاوتی شرطی شده اند و

ذهن کاری نمی کند جز همین شرطی کردن.

انسان ها با مسائل مختلف،مطابق شیوه ی شرطی شدنشان عمل می کنند.

ما فکر می کنیم که یک نفر بالاتر و یک نفر پایین تر است،

زن ها از قدرت کمتری برخوردارند و مردها قدرتمندتر هستند و

دیگری از هوش و زکاوت کمتری برخوردار است.

بشر این تقسیمات را انجام می دهد و این ها همه لایه به لایه،

روی یکدیگر ذهنیت ما را تشکیل می دهند.

در صورتی که شما قادر نباشید ذهن خود را کنار بگذارید و مستقیماٌ

و با آگاهی خالص به هستی بنگرید،هرگز موفق به مشاهده حقیقت نخواهید شد.

در این جهان بزرگترین شهامت این است که ، ذهن کنار گذاشته شود،

و شجاع ترین فرد کسی است که بتواند بدون مانع ذهن ،به این جهان بنگرد،

درست همانگونه که هست و این بسیار زیبا و کاملاٌ متفاوت است.

رهبری افکار  یا  افکار رهبر ؟

آیا افکارتان شما را رهبری می کنند ؟ یا شما افکارتان را رهبری می کنید ؟

چونکه چیزهای زیادی به این بینش تکیه دارد.

آیا شما تحت تسلط افکارتان هستید؟

آیا آنها بطور پیوسته شما را به این طرف و آن طرف می کشانند؟

آیا آنها،به شما پیشنهاد می دهند،شما را مجذوب می کنند و آزار می دهند؟

آیا آنها به سادگی نخ های شما را می کشند و شما صرفاٌ یک برده هستید؟

یا، آیا شما ارباب هستید؟

آیا می توانید به افکارتان بگویید : ساکت !

و آنها مجبورند ساکت شوند؟ 

آیا می توانید آنها را روشن و خاموش کنید؟
مردم هرگز ...

ادامه نوشته

ذهن مغناطیسی

 

طبق قانون فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی،

پس از مدت کوتاهی آن را به آهنربا تبدیل می کند.

حال قرار دادن یک ذهن در میدان مغناطیسیِ خوشبختی،میشود خوشبختی ربا.

و برعکس آن همینطور عمل می کند(بدبختی،بدبختی ربا)

هر آنچه را که می بینید،

هر آنچه را که می شنوید و

هر حرفی را که می زنید ،

همه دارای انرژی هستند و ذهن شما را همانرُبا می کنند.

به قول حضرت مولانا:

تا در طلب گوهر کانی،کانی

تا در هوس لقمه نانی،نانی

این نکتهء رمز اگر بدانی،دانی

هر چیز که در جستن آنی،آنی

رساترین ذهن