حکایت زیبا از مولانا

بچه ای نزد شیوانا رفت(در تاریخ مشرق زمین،شیوانا کشاورزی بود که

او را استاد عشق و معرفت و دانایی می دانستند)و گفت:

"مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد

دارد،خواهر کوچکم را قربانی کند.لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید."

شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دختر خردسالش

را بسته و در مقابل درِ معبد، قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد.

جمعیت زیادی زنِ بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور و 

خونسردی روی سنگ بزرگی کنار درِ معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.

شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن...

ادامه نوشته

ذهن مغناطیسی

 

طبق قانون فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی،

پس از مدت کوتاهی آن را به آهنربا تبدیل می کند.

حال قرار دادن یک ذهن در میدان مغناطیسیِ خوشبختی،میشود خوشبختی ربا.

و برعکس آن همینطور عمل می کند(بدبختی،بدبختی ربا)

هر آنچه را که می بینید،

هر آنچه را که می شنوید و

هر حرفی را که می زنید ،

همه دارای انرژی هستند و ذهن شما را همانرُبا می کنند.

به قول حضرت مولانا:

تا در طلب گوهر کانی،کانی

تا در هوس لقمه نانی،نانی

این نکتهء رمز اگر بدانی،دانی

هر چیز که در جستن آنی،آنی

پَرِ عشق

رهِ آسمان درونست      پَرِ عشق را بجُنبان

پَرِ عشق چون قوی شد      غمِ نردبان نمانَد

تو مَبین جهان ز بیرون      که جهان درونِ دیده ست

چو دو دیده را بِبستی       ز جهان جهان نمانَد

دلِ تو مثالِ بامستُ         و حواسِ ناودان ها

تو ز بام، آب می خور       که چو ناودان نمانَد

تو ز لوحِ دل فرو خوان       به تمامی، این غزل را

منِگر تو در زبانم       که لب و زبان نمانَد

تنِ آدمی کَمانُ و نفَس و سخن چو تیرش

چو بِرفت تیر و تَرکِش عملِ کمان نمانَد

مولانا

عشق از دیدگاه مولانا

ای که می پرسی نشان عشق چیست؟

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.

عشق یعنی مشکلی آسان کنی

دردی از درمانده ای درمان کنی.

در میان این همه غوغا و شرّ

عشق یعنی کاهش رنج بشر.

عشق یعنی گل به جای خار باش

پل به جای این همه دیوار باش.

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر

واگذاری آب را، بر تشنه تر.

عشق یعنی دشت گل کاری شده

در کویری چشمه ای جاری شده.

عشق یعنی ترش را شیرین کنی

عشق یعنی نیش را نوشین کنی.

هر کجا عشق آید و ساکن شود

هر چه ناممکن بود ،ممکن شود.