ده اصل برای افزایش ثروت و فراوانی در زندگی

1-بخشش

بخشش به معنای هدیه دادن است و اینکه شخصیتی دهنده

داشته باشید،به معنای اذعان کردن به چیزی است که باید

ببخشید و اینکه ازخودتان بپرسید،امروز چطور می توانم در

کارهایی مشارکت داشته باشم و بیشتر ببخشم؟

بخشش به معنای صرفنظر از خود است و تمرکز روی پشتیبانی

و کمک به افرادی است که دوروبر شما هستند.

به یاد بسپارید،هر کاری که...

 

ادامه نوشته

فقر و ثروت

اهالی روستایی از ملا نصرالدین دعوت می کنند که در روستایشان سخنرانی کند.

ملا پاسخ می دهد که اگر نفری پنج سکه به او بدهند برای سخنرانی خواهد آمد.

اهالی روستا کنجکاو از اینکه ملا چه چیز با ارزشی می خواهد بگوید،به هر زحمتی بود

نفری پنج سکه فراهم کرده به دست وی می رسانند.

در روز موعود در حالیکه سکه ها در جیب ملا صدا می کنند به بالای منبرمی رود

و سخنرانی بسیار زیبایی می کند.

سپس از منبر پایین آمده،رو به مردم آماده خروج می گوید:

"بیایید جلو و پول هایتان را پس بگیرید."

اهالی روستا هاج و واج از این حرف ملا،لحظه ای گنک و گیج می مانند و

سپس می گویند:"ملا این دیگر چه مرامیست!این پس دادن چه معنی دارد؟"

ملانصرالدین لبخندی می زند و می گوید:

"من به این سکه ها نیازی ندارم چون کارشان را کردند!!

و دو نکته در این مسئله هست،

اول اینکه شما به دقت به حرف هایم گوش دادید،چون برایش بهایی پرداخت کرده بودید.

دوم اینکه من خیلی قشنگ صحبت کردم چون در جیبم پول بود!"

در دنیای امروز :

فقر آتشی است که خوبیها را می سوزاند.

و ثروت پرده ایست که بدیها را می پوشاند.

و چه بی انصافند آنانکه یکی را می پوشانند به احترام داشته هایش،

و دیگری را می سوزانند به جرم نداشته هایش... .

آرامش و آسایش

آرامش و آسایش باهم فرق دارند،

آسایش یک امر بیرونی و آرامش یک پدیده ی درونی هست.

مردم ممکنه خیلی در آسایش باشند اما معدود افرادی هستند

که در آرامش زندگی می کنند.

آسایش یعنی راحتی در زندگی،که با امکانات و ثروت خوب و زیاد به

دست میاد،هرچی دلشون بخواد میخرن،هر کجا خواستن میرن و ...

آرامش رو کسانی دارن که از درون سالم و سلامتند،

شاید بی چیز باشن اما دلشون خوشه،

به آنچه دارن راضیین.

چه خوب می شد که ما در عین آسایش،آرامشم همراهمون بود!

آرامش و آسایش را برای همه شما آرزومندم... .

بخندید و بخندانید

خنده باید زد به ریش روزگار

ورنه دیر یا زود،پیرت می کند

سنگ اگر باشی خمیرت می کند

شیر اگر باشی پنیرت می کند

باغ اگر باشی کویرت می کند

شاه اگر باشی حقیرت می کن

ثروت، ار داری فقیرت می کند

گاز را بگرفته زیرت می کند

عاقبت از عمر سیرت می کند

گر زدی قهقه به ریش روزگار

ریش را چرخانده شیرت می کند

دل به تو داده دلیرت می کند

خویشتن، فرش مسیرت می کند

عشق را نور ضمیرت می کند

خاک اگر باشی حریرت می کند

کورش، ار باشی کبیرت می کند

رستم، ار باشی امیرت می کند

آشپز باشی وزیرت می کند

 پس بخندید و بخندانید هم

خنده،«دنیا»را،اسیرت می کند

 لبتان پر خنده،دلتان همیشه شاد و خرم باد..... 

                                                        «سیمین بهبهانی»

انسانیت

نه ثروت تاکنون زاییده مردی

نه قصر و کاخ درمان کرده دردی

برو انسانیت را مشتری باش

قضاوت می شوی با آنچه کردی

همه چهار زن دارند!!!

چهار زن !!!!
6o56l96z1efjqnfyqkz.jpg

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت.

زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد... بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود.......

ادامه نوشته