شناخت چهار سبک شخصیتی مشتریان

 ارتباط عناصر انسانی 

   هرچند که مشتریان ویژگی های شخصیتی و رفتاری متفاوتی دارند ، اما شما می توانید آن ها را در چهار رده ی فیلسوف، سورچی، مصلح و شاعر طبقه بندی کنید.

مشتریان فیلسوف:
   این ها همان مشتریان تحلیلگر و با رفتار کاملا قاعده دار هستند. علاقه دارند تا با ایشان از طریق اسناد و اطلاعات تصدیق شده و مدون صحبت کنید. رفتار و ساختار سازمانی شما برایشان مهم است و از نظر سایرین به عنوان افراد سخت گیر، بیش از حد متکی به منابع اطلاعاتی و بدقلق شناخته می شوند. منظم، دقیق و صریح، محتاط، منطقی، پیرو سنت های قراردادی.
    همواره اسناد و اطلاعات مدون و طبقه بندی شده در خصوص کالا و خدماتتان را برای این مشتریان آماده نگه دارید. دقیقا با ایشان طبق قرارداد رفتار کنید، نه بیشتر و نه کمتر. سعی نکنید با استفاده از ابزارهای تخفیف و هدیه وفاداریشان را بخرید. هیچ نامه، جلسه، یا وظیفه ای را در ارتباط با ایشان به تعویق نیندازید. این مشتریان قسمت "درباره ی ما" در سایت شما را به دقت می خوانند. گواهی های استاندارد، رضایت نامه سایر مشتریان و لیست مشتریان قبلی شما برایشان مهم است. اگر به شما اعتماد کنند، به راحتی آن را از دست نمی دهید. نگران وفاداری ایشان نباشید، مطمئنا اگر از شما بهتر می یافتند به سراغ دیگری می رفتند. بنابر این حال که شما را انتخاب کرده اند آسوده باشید و تنها از کیفیت و دقت کار خود اطمینان حاصل کنید تا مبادا ایشان را برنجانید.

ادامه نوشته

خلاقیت

خلاقیت در کسب و کار

فردی صاحب یک مغازه کتاب فروشی کوچک بود که در میان دو کتاب فروشی بزرگ و معتبر قرار       داشت. روزی هنگام مراجعه به محل کار خود متوجه تابلو مغازه سمت راستی با عنوان:

" فروش عظیم جشن سالگرد، 50% تخفیف " شد.

این تابلو حتی از سر در مغازه بزرگ تر بود و بسیار جلب توجه می کرد.

روز بعد مغازه سمت چپی نیز تابلویی با عنوان: " حراج بزرگ، 60% تخفیف " نصب نمود و مغازه این شخص در میان این دو بیش از پیش محقر بنظر می رسید.

صاحب این کتاب فروشی کوچک چه کاری می توانست انجام دهد؟

تابلویی متفاوت برای خود طراحی نمود و در سردر مغازه نصب نمود، رو این تابلو نوشته شده بود:

"درب ورودی اصلی"

از خودتان بپرسید: من چگونه می توانم در کسب و کار و فروش محصولات و خدماتم نسبت به رقبا خلاق تر عمل کنم!

قانون باورها

  دانشمندان براي بررسي تعيين ميزان قدرت باورها بر كيفيت زندگي انسانها آزمايشي را در دانشگاه هاروارد انجام دادند. 80 پيرمرد و 80 پيرزن را انتخاب كردند. يك شهرك را به دور از هياهو برابر با 40 سال پيش ساختند. غذاهاي 40 سال پيش در اين شهرك پخته مي شد. خط روي شيشه هاي مغازه ها، فرم مبلمان، آهنگ ها، فيلم هاي قديمي، اخباري كه از راديو و تلويزيون پخش مي شد را مطابق با 40 سال قبل ساختند. سپس اين 160 نفر را از هر نظر آزمايش كردند؛ تعداد موي سر، رنگ موي سر، نوع استخوان، خميدگي بدن، لرزش دستها، لرزش صدا، ميزان فشار خون و غيره. بعد اين 160 نفر را به داخل اين شهرك بردند. بعد از گذشت 5 الي 6ماه كم كم پشتشان صاف شد، راست مي ايستادند، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بين رفت، لرزش صدا خوب شد، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهاي سر شروع به مشكي شدن كرد و چين و چروكهاي دست و صورت از بين رفت.

علت چه بود؟ خيلي ساده است. آنها چون مطابق با 40 سال پيش زندگي كردند، باور كرده بودند 40 سال جوان تر شده اند.

شرح حكايت

    انسان ها همان گونه كه باور داشته باشند مي توانند بينديشند. باورهاي آدمي است كه در هر لحظه به او القا مي كند كه چگونه بينديشد. اصولا فرق بين انسان ها، فرق ميان باورهاي آنان است. انسانهاي موفق با باورهاي عالي، موفقيت را براي خود خلق مي كنند. انسان هاي ثروتمند، باورهاي عالي و ثروت آفرين دارند كه با اعتماد به نفس عالي خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال كسب ثروت مي روند و به لحاظ باورهاي مثبتشان به ثروت مطلوب خود مي رسند.

   قانون زندگي قانون باورهاست. باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيتهاي بزرگ است. توانمندي يك انسان را باورهاي او تعيين مي كند. انسان ها هر آنچه را كه باور دارند خلق مي كنند. باورهاي شما دستاوردهاي شما را در زندگي مي سازند. زيرا باورها تعيين كننده كيفيت انديشه ها، انديشه ها عامل اوليه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلي دستاوردها هستند.

یاد گیری از دیگران

وقتی کسی مرا ناراحت می کند یا به چالش می کشد یا مشمئز می کند،
از خودم می پرسم: این، فرستاده شده تا چه درس مهمی را به من یاد بدهد؟
در این لحظه، فاقد کدام ویژگی شخصیتی و روانی هستم
که باعث شده متحمل درد و رنج شوم؟
انسان های کند ذهن و کم هوش، به شما صبر و بردباری می آموزند.
انسان های عصبانی مزاج، آرامش و خون سردی را به شما آموزش می دهند.
انسان های تحقیرگر، عزت نفس را به شما می آموزند.
انسان های بی احساس و بی اعتنا، عشق بی قید و شرط را به شما می آموزند.
انسان های دورو، صداقت را به شما می آموزند.
انسان های لجباز، انعطاف پذیری را به شما می آموزند.
انسان های ترسو، جرأت و شهامت را به شما می آموزند.

به کار معنا بدهید

یک مدیر خوب باید حتی پیش پا افتاده ترین و ساده ترین کارها را با معنا و مفهوم کند و ملال آور ترین فعالیت را به رسالتی الهام بخش تبدیل کند، به طوری که آن فعالیت سبب جذب و نشاط کارکنان شود. 
اگر هدف و معنای کار را به کارکنان گوشزد کنیم، کارآیی و بهره وری آنها تقویت و افزایش پیدا می کند.
هدف را باید طوری تعریف کنید که سبب برانگیختن افراد و هنرنمایی آنها شود. برانگیختگی یکی از نیازهای اساسی انسان است. کارکنان به وسیله این برانگیختگی احساس ارزشمندی می کنند.
بسیاری از کارکنان از محیط کار راضی نیستند و تنها محیط کار آنها را سرگرم می کند، اما دل و جان آنها را درگیر کار نمی کند. "رضایت شغلی" و "معنا داربودن محیط کار" با هم خیلی تفاوت دارند.
افراد می خواهند محیط کار به اجتماع کوچکی تبدیل شود که دارای جو گفت و شنود باشد و بین آنها پیوند برقرار کند. افراد فضایی را می خواهند تا در آن هنرهای خود را به نمایش بگذارند. دستمزدهای بالا به تنهایی محیط کار را دلچسب و هدفمند نمی کند.
همه ی گروه های برگزیده علاوه برداشتن رسالت و هدف، مدیرانی دارند که خود را وقف آزاد سازی و رها کردن توانایی های همکاران خود می کنند.
یکی از هنرهای مدیران گروه های برگزیده، آگاهی به این نکته است که کارها بزرگ و جهادگونه شوند.
بهترین کارکنان کسانی اند که روحیه داوطلبی دارند. داوطلبان قرارداد نمی خواهند، عهد و پیمان می خواهند. این گونه روابط مشوق آزادی و پاسخگوی نیاز های اصیل است و به کار معنا و گرما می بخشد.

حکایت قاطر پیر

باران بشدت مي باريد و مرد در حاليكه ماشين خود را در جاده پيش مي راند ناگهان تعادل اتومبيل بهم خورد و از نرده هاي كنار جاده به سمت خارج منحرف شد. از حسن امر، ماشين صدمه اي نديد اما لاستيك هاي آن داخل گل و لاي گير كرد و راننده هر چه سعي نمود نتوانست آن را از گل بيرون بكشد. به ناچار زير باران از ماشين پياده شد و به سمت مزرعه مجاور دويد و در زد. كشاورز پير كه داشت كنار اجاق استراحت مي كرد به آرامي آمد و در را باز كرد.

راننده ماجرا رو شرح داد و از او درخواست كمك كرد. پيرمرد گفت كه ممكن است از دستش كاري بر نياد اما اضافه كرد كه: «بذار ببينم فردريك چيكار ميتونه برات بكنه.»

با هم به سمت طويله رفتند و كشاورز افسار يك قاطر پير رو گرفت و با زور آن را بيرون كشيد. تا راننده شكل و قيافه قاطر رو ديد باورش نشد كه اين حيوان پير و نحيف بتواند كمكش كند، اما چه مي شد كرد، در آن شرايط سخت به امتحانش مي ارزيد.

با هم به كنار جاده رسيدند و كشاورز طناب را به اتومبيل بست و يك سر ديگر آن را محكم دور شانه هاي فردريك يا همان قاطر بست و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد: «يالا، پل، فردريك، هري، تام، فردريك، تام، هري، پل... يالا سعيتون رو بكنين... آهان فقط يك كم ديگه، يه كم ديگه... خوبه تونستين.»

راننده با ناباوري ديد كه قاطر پير موفق شد اتوميبل را از گل بيرون بكشد. با خوشحالي و تعجب از كشاورز تشكر كرد و هنگام خداحافظي از او پرسيد: «هنوز هم نميتونم باور كنم كه اين حيوون پير تونسته باشه، حتما هر چي هست زير سر اون اسامي ديگه است، نكنه يه جادوئي در كاره.»

كشاورز پاسخ داد: «ببين عزيزم، جادوئي در كار نيست. اون كار رو كردم كه اين حيوون باور كنه عضو يه گروهه و داره يك كار تيمي ميكنه، آخه ميدوني قاطر من كوره!»

نقش زبان بدن در مذاکرات

آیا می‌دانید زبان بدن یکی از مهم‌ترین ارکان بازاریابی امروز است؟     اگر هنوز به زبان بدن فکر نکرده‌اید، بی‌تردید بازاریاب موفقی به حساب نمی‌آیيد و از اصول مدرن بازاریابی بی‌خبر هستید. بازاریابی صرفا به صحبت‌کردن و قابلیت‌های گفت‌وگو با طرف مقابل بستگی ندارد. شما باید بتوانید بدن خود را نیز آموزش دهید و رفته‌رفته آن را به وسیله‌ای برای موفقیت بیشتر در بازاریابی تبدیل کنید. چه دوست داشته باشید، چه دوست نداشته باشید، چه این حرف‌ها را باور کنید، چه باور نکنید، زبان بدن بیشتر از صحبت و گفت‌وگو اثرگذار است. ما در این مقاله پنج اشتباه رایج بازاریاب‌ها را برایتان مطرح می‌کنیم. این اشتباهات همگی با زبان بدن مرتبط هستند و شما باید تا حد ممکن از ارتکاب آنها خودداری کنید.

(1) نگاه‌کردن به صفحه لپ‌تاپ:

وقتی کسی با شما صحبت می‌کند، هرگز نباید به صفحه لپ‌تاپ یا مانیتور کامپیوتر نگاه کنید. نگاه‌کردن به لپ‌تاپ به این معناست که.................

ادامه نوشته

شش کلید طلایی آرامش

ﯾﮏ : ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﺎﺛﯿﺮﯼ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ .

ﺩﻭ : ﻣﺮﺩﻡ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﻨﺪ.

سه : ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻟﻄﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﻮﻗﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻄﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ.

چهار : ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺍﺩﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﻮﻡ.

پنج : ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ برای ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﮐﻨﺪ .

شش : ﻣﻼﮎ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺮﺍﻓﺘﻤﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﻪ ﻣﺜﻞ.

کتاب فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان تغییر کند

️اﻟﮕﻮﻫﺎي ﺧﻮد را ﺑﺎ دﻗﺖ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ

   اﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪارد اﮔﺮ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ دﯾﮕﺮان در ﻗﺒﺎل اﻧﺘﺨﺎﺑﻬﺎي ﺷﻤﺎ ﭼﻪ واﮐﻨﺸﯽ ﻧﺸﺎن ﺧﻮاﻫﻨﺪ داد. اﮔﺮ اﺷﺨﺎص ﺗﺤﺴﯿﻦ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰي را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﻟﮕﻮي ﺧﻮد اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻪ ﯾﮏ راﻫﻨﻤﺎي درون ﻣﯽ رﺳﯿﺪ ﺗﺎ رﻓﺘﺎري ﭘﺴﻨﺪﯾﺪه را ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﮕﺬارﯾﺪ. 
اﻣﺎ رﻓﺘﺎري ﻋﻠﯿﻪ ﺧﻮد اﺷﺘﺒﺎه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﺮار ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﺘﺎن ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ارزش و اﺣﺘﺮاﻣﯽ ﻧﺪارﻧﺪ. اﮔﺮ در ﺷﺮاﯾﻂ اﻧﺘﻘﺎدﻫﺎي ﻣﺨﺮب ﺑﺰرگ ﺷﺪه اﯾﺪ، ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺨﻮاﻫﯿﺪ ﺑﺮاي ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺷﺪن از ﺳﻮي دﯾﮕﺮان ﺑﻪ ﻫﺮ اﻗﺪاﻣﯽ دﺳﺖ ﺑﺰﻧﯿﺪ. ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺨﻮاﻫﯿﺪ از ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻧﺸﺪن از ﺳﻮي ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ آﻧﻬﺎ را ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺪ و ﯾﺎ ﺑﺮاﯾﺘﺎن ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﺑﮕﺮﯾﺰﯾﺪ. 
ﺑﺮاي ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ از اﯾﻦ ﺷﺮاﯾﻂ، ﺑﻪ ﻣﺮدان و زﻧﺎﻧﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ آﻧﻬﺎ را ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ. از ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ، وﻗﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ او را ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ. از ﺧﻮد ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ: ((اﮔﺮ او ﺟﺎي ﻣﻦ ﻣﯽ ﺑﻮد، ﭼﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ؟))

ادامه نوشته

بگو چه می بینی

شرلوك هلمز كارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردي و شب هم چادري زدند و زير آن خوابيدند.

نيمه هاي شب هولمز بيدار شد و آسمان را نگريست. بعد واتسون را بيدار كرد و گفت: «نگاهي به آن بالا بينداز و بگو چه مي بيني؟»

واتسون گفت: «ميليون ها ستاره.»

هولمز گفت: «چه نتيجه اي مي گيري؟»

واتسون گفت: «از لحاظ روحاني نتيجه مي گيريم كه خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم. از لحاظ ستاره شناسي نتيجه مي گيريم كه زهره در برج مشتري است، پس بايد اوايل تابستان باشد. از لحاظ فيزيكي نتيجه مي گيريم كه مريخ در محاذات قطب است، پس ساعت بايد سه نيمه شب باشد.

شرلوك هلمز قدري فكر كرد و گفت: «واتسون تو احمقي بيش نيستي. نتيجه اول و مهمي كه بايد بگيري اين است كه چادر ما را دزديده اند!»

 شرح حكايت

    در زندگي همه ما گاهي اوقات، بهترين و ساده ترين جواب و راه حل وجود دارد ولي اين قدر به دور دست ها نگاه مي كنيم يا سعي مي كنيم پيچيده فكر كنيم كه آن جواب ساده را نمي بينيم.

داستان مرد هندی

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.

🍵 یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.

     مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.

کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند :
«از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای، فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای».

مرد خندید و گفت:
«وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن».

موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده، سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.

مرد گفت: 
«می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها  آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟»

🔔نکته مدیریتی : 
مدیر خوب آن مدیری نیست که با بهترین امکانات نتایج قابل قبولی کسب کند، مدیر موفق آن است که از هر عضو مجموعه بهترین استفاده را ببرد.

اراده

اراده يعنى .....
سالم ماندن ، كار كردن ، زيستن و از پى آن رشد كردن و به
كف آوردن و بخشيدن ؛ و هــرگــز يك ساعت هم به پشت سر
ننگريستن .....!!
اراده يعنى .....
در ضعف ، صبر پيشه كردن و در قدرت حركت كردن ؛ امــا
هميشه به پيش و به سوى راه است .....!!
اراده يعنى .....
دزد زده ، گــرســنه ، شكست خورده ، زمــين گــير، دور از 
هدف و گمراه .....!!
اما با تمامى توان به جاده ى زندگى بازگشتن .....!!
زندگى به نسبت اراده و شهامت آدم ها ، برایشان تنــگ
و فـــراخ مــى شــود ..........!!!

عادت های نا پسند

۲۴ عادت که برای موفقیت باید کنار بگذاریم

    بهترین راه موفقیت و جذب چیزهای خوب در زندگی‌تان این است که برای آنها جا باز کنید. وقتی شما اتاق یا دفتر کارتان را تمیز می‌کنید، هر آنچه را که به درد نمی‌خورد و تاثیری در کار و زندگی شما ندارد، دور می‌اندازید. زندگی هم همین است. هر چیزی که شما را به موفقیت نزدیک نمی‌کند، باید کنار گذاشته شود.

در ادامه یک سری صفات و عادت‌های رفتاری را معرفی کرده‌‌ایم که دوری از آنها می‌تواند مسیر شما به موفقیت را آسان‌تر کند.

۱. کمال‌گرایی

کمال‌گرایی زمینه‌ را برای شکست فراهم می‌کند. افراد کمال‌گرا همیشه بهانه‌ای پیدا می‌کنند که از خودشان ایراد بگیرند و به خودشان بگویند که هیچ‌وقت به اندازه‌ی کافی خوب نخواهند بود.

۲. اهداف کوچک

افق‌های خود را گسترش دهید. اهداف بزرگ انتخاب کنید. گاهی اوقات مسیر رسیدن به این اهداف سخت است، اما برای رسیدن به موفقیت ارزش‌اش را دارد.

۳. وانمود کردن

ضعف‌هایتان یک حقیقت تلخ است، اما ...

ادامه نوشته

مدیریت زمان

آن بیست درصد طلایی امروز شما چیست؟

    سیستم مدیریت زمان می‌تواند خیلی ساده باشد، مثل قانون 20/80 در ابتدای هر روز. قانون 20/80 می‌گوید شما 80 درصد از نتیجه خود را از 20 درصد از کارها و فعالیت‌هایی که انجام می‌دهید دریافت می‌کنید. بنابراین باید بیشتر انرژیتان را وقف آن چند کار مهم کنید تا موثر باشد.

    وقتی با استفاده از این قانون برای خودتان اولویت‌بندی کردید، 3 کار اصلی و مهمی که باید هر روز انجام دهید را یادداشت کنید. بعد از بالا به پایین لیست شروع به انجام کارها کنید. حتی اگر موفق شوید فقط یکی از کارها را انجام دهید، باز هم مهمترین کار آن روزتان را انجام داده‌اید. ممکن است سیستم‌های دیگری را برای مدیریت زمان ترجیح دهید اما هر چه که هست باید بتوانید مهمترین کارهای روزمره‌تان را پیدا کنید تا روزتان را صرف انجام کارهای بی‌اهمیت نکنید. همین که فقط کارها را سریع انجام دهید مهم نیست، باید کارهایی را به اتمام برسانید که برایتان اهمیت داشته باشند.

چرا من؟

فصول زندگی

   مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .

... پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.

پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.....

پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!

اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!

زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛

در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند...

مسلط شدن بر اعصاب در کمتر از دو دقیقه

    چگونه می توانیم به سرعت و در زمانی کمتر از دو دقیقه به اعصابمان مسلط شویم و از چه روش هایی در این زمینه باید استفاده کنیم. 

با استفاده از  دم و بازدم و بکاربردن روش های موثر به این وسیله می توانید خودتان را جمع و جور کنید. 
    احتمالاً هنگام استرس شدید به این جمله برخورده‌اید که باید یک نفس عمیق بکشید.
البته علم نشان داده است که این ترفند واقعاً می‌تواند منجر به آرامش شود.


برای رفع استرس باید با اصول اولیه تنفس صحیح آشنا بود. 


   در هنگام دم، سیستم عصبی سمپاتیک منجر به افزایش ضربان قلب و

فشار خون می‌شود. 
     با بازدم، سیستم عصبی پاراسمپاتیک کاهش ضربان قلب و فشار خون

را به همراه دارد.
کم کردن سرعت تنفس و تمرکز بر بازدم منجر به آرامش و استراحت می‌شود.

تنفس عمیقاز طریق بینی و دفع دی اکسید کربن از طریق بازدم، منجر به شل شدن عروق خونی و کاهش فشار خون می‌شود.

انجام این نوع تنفس به مدت دو دقیقه اثرات آرامبخشی دارد.


تنفس عمیق همچنین مانند یک قرص سرماخوردگی طبیعی عمل می‌کند.

هنر استراتژی

داستانی فوق العاده جالب از یک مدرس استراتژی:

   قبل از اینکه درس مدیریت بخوانم، همیشه واژه‌های «استراتژی کسب و کار» و «استراتژی فردی» برایم جذاب بودند. همیشه دوست داشتم «استراتژی» بدانم و بفهمم. برایم مثل قلعه ای می ماند در دوردستها: عظیم، خیره کننده و سرشار از رمز و راز.
در دوران دانشگاه، درسها را یکی پس از دیگری به سرعت گذراندم تا نوبت به درس استراتژی برسد. روز موعود فرا رسید. سر کلاس درس نشستم و تمام جسم و جانم را متمرکز کردم تا مفهوم این واژه اسرارآمیز را درک کنم.
قلعه استراتژی فردی
جلسات یکی پس از دیگری آمدند و رفتند و من همچنان سیراب نشده بودم. آنچه میشنیدم بسیار تئوریک بود…
به سراغ کتابها رفتم. دیوید را خواندم. مینتزبرگ و هکس و تامسون و شواترز و پورتر و کیم و راملت و …
 حسم بهتر شد. اما هنوز بیشتر می خواستم. آن سالها به تازگی به یک پست مدیریتی ارتقا پیدا کرده بودم و هنوز احساس میکردم استراتژی باید ذهنم را بازتر کند. قلعه را دیده بودم. درها را باز کرده بودم. راهروهای قلعه را گشته بودم. اما تو گویی که اتاقی در تاج قلعه بود که هیچکس راه آن را نشان نمیداد و هیچ راهرویی به آنجا منتهی نمیشد.
مدتی نگذشته بود که به حادثه ای، «معلم استراتژی» شدم. کلاسی بود و دانشجویانی که عمدتاً از مدیران کسب و کار بودند و ظاهراً چند مدرس را به اعتراض تغییر داده بودند و فرصتی دست داد تا من در کلاس آنها حاضر شوم. از سال ۸۵ آموزش استراتژی را آغاز کردم و مجموعاً حدود ۱۵۰۰ نفر را تعلیم دادم: در بیش از چهل دوره و هر دوره چهل ساعت…
قلعه را به آنها معرفی میکردم و آنها را دور تا دور آن میگرداندم و راههای پیدا و پنهان را نشان میدادم. اما خود میدانستم که این قلعه را اتاقی است که خود هرگز راه بدان پیدا نکرده ام.

سالها گذشت…

ادامه نوشته

خصوصیات مدیر پروژه

ده خصوصیت ارتباطی مدیران پروژه بزرگ 

   اگر مدیر پروژه ای نتواند در برقراری ارتباط با ذینفعان پروژه خوب عمل کند، مسلما نمی‌تواند مدیر پروژه خوبی باشد.فکر می کنید مدیران بزرگ چگونه با دیگران ارتباط برقرار می کنند ؟ مدیران پروژه بزرگ هنگام صحبت با دیگران ارتباطی عاطفی برقرار می‌کنند. صحبت‌های آنها به گونه‌ای به دیگران الهام می‌بخشد که به آنچه غیرممکن می‌پنداشتند دست یابند. ده روش برای انتقال پیام مدیران بزرگ به شرح زیر می باشد:

۱– ذینفعان پروژه را خوب می‌شناسند
مدیران پروژه بزرگ نگران این نیستند که مهم جلوه کنند، تخصص خود را به رخ بکشند یا خود را بزرگ نشان دهند. در عوض، به این فکر می‌کنند که ذینفعان پروژه چه نیازمندی هایی دارند و نیاز دارند چه بشنوند و چطور می‌توانند این پیام را منتقل کنند تا به گوش آنها برسد. البته این بدان معنی نیست که مدیران پروژه حرف‌هایی می‌زنند که ذینفعان می‌خواهند بشنوند، دقیقا برعکس – حرف‌هایی می‌زنند که دانستنش برای آنها  مهم است، حتی اگر خوشایند نباشد.

۲– در زمینه زبان بدن تخصص دارند
مدیران پروژه بزرگ دائما عکس العمل ذینفعان را نسبت به پیامشان پیگیری می‌کنند. در دریافت سرنخ‌هایی همچون حالات چهره و زبان بدن مخاطب سریعند چرا که می‌دانند این تنها بازخوردی است که برخی افراد ارائه می‌دهند. مدیران پروژه از این تخصص برای اصلاح پیام و تعدیل روابطشان استفاده می‌کنند.

۳– صادق‌اند
بهترین مدیران پروژه می‌دانند که روابط باید به منظور اثربخشی بیشتر، واقعی باشد. آنها نمی‌توانند ذینفعان را وادار به تجزیه و تحلیل صحبت‌هایشان کنند تا راست را از دروغ تشخیص دهند. وقتی نتوانند اطلاعات خاصی را بیان کنند، حقیقت را می‌گویند چرا که پاسخ‌های موقت و نیمه درست منجر به بی‌اعتمادی و اضطراب می‌شود. در هر دو شرایط خوب و بد، صداقت اعتماد می‌آورد.

۴– قابل اعتمادند
مدیران پروژه بزرگ سعی نمی‌کنند کسی که نیستند، باشند. حتما دلیلی داشته که زاکربرگ با یک پیراهن ساده و شلوار جین،...

ادامه نوشته

حکایت سگ

راه رفتن سگ روي آب

   شكارچي پرنده سگ جديدي خريده بود، سگي كه ويژگي منحصر به فردي داشت. اين سگ مي توانست روي آب راه برود. شكارچي وقتي اين را ديد نمي توانست باور كند و خيلي مشتاق بود كه اين را به دوستانش بگويد. براي همين يكي از دوستانش را به شكار مرغابي در بركه اي آن اطراف دعوت كرد.

   او و دوستش شكار را شروع كردند و چند مرغابي شكار كردند. بعد به سگش دستور داد كه مرغابي هاي شكار شده را جمع كند. در تمام مدت چند ساعت شكار، سگ روي آب مي دويد و مرغابي ها را جمع مي كرد. صاحب سگ انتظار داشت دوستش درباره اين سگ شگفت انگيز نظري بدهد يا اظهار تعجب كند، اما دوستش چيزي نگفت.

در راه برگشت، او از دوستش پرسيد آيا متوجه چيز عجيبي در مورد سگش شده است؟

دوستش پاسخ داد: «آره، در واقع، متوجه چيز غيرمعمولي شدم. سگ تو نمي تواند شنا كند.»

شرح حكايت:

   بعضي از افراد هميشه به ابعاد و نكات منفي توجه دارند. روي وجوه منفي تيم هاي كاري متمركز نشويد. با توجه به جنبه هاي مثبت و نقاط قوت، در كاركنان و تيم هاي كاري ايجاد انگيزه كنيد.

افزایش انگیزه کارکنان

روش هايي براي افزایش انگیزه کارکنان

1. چالش
به افراد وظایفی واگذار کنید که باعث پیشرفت آن‌ها شود. هر چه افراد چالش‌های بیشتری را در کارشان تجربه کنند،‌ مشارکتی‌تر می‌شوند و احساس مثبت‌تری نسبت به خود دارند.

2. آزادی
به افراد اختیار کافی برای انجام کارها بدون نظارت دقیق بدهید. هرچه برای انجام کار به روش خودشان آزادتر باشند، احساس بهتری نسبت به خود خواهند داشت.

3. کنترل
برای بررسی کارها، گرفتن بازخورد و بحث درباره کار، زمان‌‌های منظمی را تعیین کنید. هرچه کارمندان بازخوردهای منظم‌تری در مورد عملکردشان دریافت کنند، احساس بهتری خواهند داشت و کارشان را ارزشمندتر می‌دانند.

4. احترام
وقتی نظر افراد را جویا می‌شوید و با دقت به آن‌ها گوش می‌دهید، بیشتر...

ادامه نوشته

اصول مدیریت

اصول مديريت ژاپني

1) هدف                                     
2) تغيير ذهنيات مديران
3) مواد ارزان قيمت
4) ترغيب كاركنان به توليد
5) رهبري در سازمان‌ها نه رياست
6) از بين رفتن ترس
7)ربط واحدها با همديگر نه انجام امور توسط هر بخش در يك مسير مجزا
8) شعار بي‌محتوا ندادن
9)عدم توجه به آمار، ارقام و كميت
10) احساس غرور و لذت از كار
11) خود اصلاحي
12) كمك گرفتن از همه همكاران
13)بازرسي كلي، دور و هميشگي
14)همكاري خواستن از افراد در گرفتن تصميم

عوامل بازدارنده موفقیت

 🌺 عواملی که جلوی موفقیت شما را می گیرند:

دو سال پیش از شروع جنگ جهانی دوم، روزنامه نگاری به نام ناپلئون هیل پس از بررسی زندگی ۵۰۰ میلیونر خود ساخته (آن زمان میلیونر بودن تقریبا مشابه میلیاردر بودن امروز بود)، کتابی را منتشر کرد با عنوان <<بیاندیش و ثروتمند شو>> و در آن به مواردی اشاره کرد که می توانند باعث ثروتمند شدن یک فرد شوند و یا جلوی موفقیت او را بگیرند. تاکنون بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتاب فروخته شده و برخی از توصیه های آن نیز هنوز کاربرد دارند. وبسایت بیزنس اینسایدر بر اساس این کتاب، مواردی را برشمرده که باعث عدم موفقیت افراد می شوند:

۱ـ بی هدفی

هیچ امیدی به موفقیت فردی نیست که هدف مشخص و واضحی ندارد که برای رسیدن به آن تلاش کند. داشتن چشم اندازی از آنچه قصد دارید بدست آورید شرط لازم موفقیت است.

۲ـ فقدان جاه طلبی

اگر خوزه مورینیو فرد جاه طلبی نبود، هرگز از یک مترجم به یکی از بهترین سرمربی های فوتبال جهان تبدیل نمی شد. جاه طلب نبودن باعث خواهد شد که شما خیلی زودتر از آنچه باید قانع شوید و احتمالا پس از آن دوران افول شما آغاز خواهد شد.

۳ـ کمبود دانش

برخورداری از دانش مربوط به زمینه ای که در آن مشغول فعالیت هستید راه شما برای موفقیت را به مراتب هموارتر می کند. دانش لزوما از طریق تحصیلات دانشگاهی بدست نمی آید اما اگر عادت ندارید که در زمینه کاری خود مطالعه و تحقیق کنید، به سختی پیشرفت خواهید کرد.

۴ـ بی نظمی

عدم برنامه ریزی و مقید نبودن به نظم و انضباط خیلی زود شما را از مسیر موفقیت منحرف می کند حتی اگر از استعداد کافی هم برخوردار باشید. در واقع پیش از آنکه بخواهید شرایط را کنترل کنید، باید توانایی کنترل خودتان را داشته باشید.

۵ـ بدن ناسالم

ناپلئون هیل در کتابش می نویسد فردی که...

ادامه نوشته

روانشناسی مدرن

ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﻢ :

⛔ﻧﮕﻮ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺍﺣﻤﺘﺎﻥ ﺷﺪﻡ !
       ﺑﮕﻮ : ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ !
     ﺑﮕﻮ : ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻰ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ !

🚫ﻧﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻩ !
     ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺪﻩ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
     ﺑﮕﻮ : ﻫﺪﯾﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻡ !
     ﺑﮕﻮ : ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﺯﺷﺘﻪ !
     ﺑﮕﻮ : ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
     ﺑﮕﻮ : ﺧﻮﺑﻢ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﭼﺮﺍ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ !
     ﺑﮕﻮ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﻣﯽﺑﺮﯼ؟

⛔ﻧﮕﻮ : ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ !
     ﺑﮕﻮ : ﺷﺎﺩ ﻭ ﭘﺮ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﺎﺷﯽ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ !
     ﺑﮕﻮ : ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ !

🚫ﻧﮕﻮ : ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ !
     ﺑﮕﻮ : ﺁﺳﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺒﻢ ﺭﺳﯿﺪ !
     ﺑﮕﻮ : ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﻮﺩ !

⛔ﻧﮕﻮ : ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
    ﺑﮕﻮ : ﺧﻮﺩﻡ ﺣﻠﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ !

«ﺧﻮﺏ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ»❤

دکتر احمد حلت ‌

اصول و اخلاق در کار

خواب حرفه ای

    می گویند وقتی انسان در حال غرق شدن است بخواب می رود، یعنی حس می کند که در حال شناست، اما خواب است و دارد غرق می شود!

   همین مورد را در هنگام رانندگی هم صادق است، می گویند آنهایی که در حال رانندگی خواب هستند فکر می کنند بیدارند و دارند با دقت رانندگی می کنند، اما خواب هستند و خواب بیداری می بینند!

    از وقتی این مطالب را شنیده ام بیشتر دقت می کنم و به محض اینکه کمی خواب به سراغم می آید ماشین را پارک می کنم و اصلا ریسک نمی کنم.

الان که دقت می کنم می بینم این حس در برخی موارد دیگر هم صادق است که موضوع این یادداشت است:

    یکی از آفت هایی که هر حرفه را تهدید می کند خواب حرفه ای است، خواب حرفه ای عبارت است از...

ادامه نوشته

حس خوب

هر وقت، 
خواستی «پارچه‌ای» بخری؛

آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن،
اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد.

 «آدم‌ها»، نیز «همينطورند!!!»،

«آدم‌هايی» كه بر اثر «فشارها»، 
و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان»
عوض می‌شود، و «چروك» بر میدارند،!!

اينها «جنس خوبی» ندارند، 
و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان»،
به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.!!

حواستون به دوستایی که انتخاب میکنید باشه
دوست زیاده ولی دوست خوب تو سختیهاست که خودش را نشون میده.

حکایت دنیا

  قطره عسل   

     قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود. پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید... باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد... مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد... اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد...

 �بنجامین فراکلین می گوید دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!

پس آنکه به نوشیدن از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود. این هست حکایت دنیا!�

زبان بدن«کشیدن یا صاف کردن یقه ی پیراهن»

    دزموند موریس اظهار نمود که در تحقیق در زمینه حرکات مورد استفاده افرادی که دروغ می گویند، نشان داده که دروغ گویی باعث ایجاد حس خارش در بافت های ظریف صورت و گردن می شود که برای ارضا آن نیاز به خارش یا مالش احساس می گردد.

    به نظر می رسد که این یک توضیح مناسب برای استفاده بعضی از مردم از حرکت «کشیدن یقه پیراهن» هنگامی که دروغ می گویند و حدس می زنند که این دروغ آشکار شده، می باشد. این مورد تقریباً شباهت دارد به هنگامی که آدم متقلب احساس می کند شما به دروغ گویی او شک کرده اید و دروغ موجب تشکیل قطره ای عرق روی گردن می شود. این حرکت همچنین هنگامی که فردی احساس عصبانیت یا ناراحتی می کند در تلاش خود برای ورود و گردش هوای خنک به اطراف گردن نیاز دارد که یقیه پیراهن خود را بکشد، استفاده می شود.
   زمانی که به کارگیری این حرکت را توسط شخصی مشاهده می کنید، پرسیدن سوالی مانند، «خواهش می کنم تکرار کنید» یا «آیا می توانید واضح تر بگویید؟» می تواند باعث لو رفتن دروغگویی احتمالی شود.

کننده ی کار

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...یک پدر روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!

آنکه می تواند، انجام می دهد و آنکه نمی تواند، انتقاد می کند.

صبور باش

مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.

وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.

هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه ؟”

پدر همان روز خودکشی کرد.

نتیجه:
اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان.