راستی خدا...


 

 

راستی خدا ...

 

دلم هوای دیروز را کرده ...

 

هوای روزهای کودکی را ...

 

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

 

آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد ...

 

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و

 

دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را ...

 

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم

 

و دلم را شکستند ...

 

دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

 

هر چه میخواهید بکشید

 

این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو ...

 

دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم

 

آن را نچینم ...

 

دلم میخواهد

 

می شود باز هم کودک شد؟؟

 

راستی خدا !!!

 

دلم فردا هوای امروز را می کند ...

قهر کردن گنجشک با خدا

روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت!

فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: " مي آيد، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست.

" فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:

" با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست.

" گنجشك گفت:

" لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست.

سكوتي در عرش طنين انداز شد. فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت:

" ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي. " گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود.

خدا گفت: " و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي. " اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت.

هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد...

 

مثل بادبادک...

مثل باد بادک باش،با اینکه می دونه

 زندگیش به نخی بنده، تو آسمون

میرقصه و می خنده

 

بخند و نگران نباش ، بدون

که نخ زندگیت دست خداست

قرآن

    قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد. کتابی آسمانی است اما - بر خلاف آن چه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند - بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
 کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!
 کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست
 کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم… آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست
 این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را - که خواندنی نام دارد - دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و… شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، این که می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
 قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است؟
 چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
 قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام. یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده، ‌یکی ذوق می کند که تو را با طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و… آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم؟

  قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند… اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت…! ” گویی مسابقه نفس است

  قرآن!‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند، ‌حفظ کنی، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.

  خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

راز آفرینش مگس-داستان و شعر

 

غلامي کنار پادشاهي نشسته بود. پادشاه خوابش مي آمد، اما هر گاه چشمان خود را مي بست تا بخوابد، مگسي بر گونه او مي نشست و پادشاه محکم به صورت خود مي زد تا مگس را دور کند.

مدتي گذشت، پادشاه از غلامش پرسيد:«اگر گفتي چرا خداوند مگس را آفريده است؟» غلام گفت: «مگس را آفريده تا قدرتمندان بدانند بعضي وقت ها زورشان حتي به يک مگس هم نمي رسد.»

منبع: جوامع الحکايات


مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید،
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!
ای دو صد نور به قبرش بارد؛
مگس خوبی بود...
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،
مگسی را کشتم ...!

حسین پناهی

خدایا...

با خواندن این آیه چه حسی دارید؟

روی پرده خانه كعبه این آیه از قران حك شده كه :

 

نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ

بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم


و من هنوز و تا همیشه به همین یك آیه دلخوشم ...

شرف الشمس

19فروردین روز شرف الشمس

اين دعا(شرف الشمس) در روز 19 فروردين هر سال براي برآورده شدن حاجات نوشته مي شود،از طلوع تا غروب آفتاب فرصت داريد دعا را بنویسید و  در زیر آن حاجاتتان را بيان كنيد و در قرآن قرار دهید. انشاء الله حوائجتان برآورده خواهد شد.

بسم الله الرّحمن الرّحيم

اَللّهُم اِنّي اَسئَلُكَ بِالهاءِ مِنْ اِسمِكَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّيِ و بالالَفِ المُقَّّوِم و بِالمِيمِ الطَميس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِي ه‍ِي كالكَفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمكَ الشَّريفِ الاَعظَم اَن تُصَلِيَ علي سَيِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجري بِالقلم و اَن تَقضِي حاجَتِي.

 به گزارش جهان به نقل از مهر، نوزدهمین روز از ماه فروردین برای منجمان مسلمان اهمیت ویژه ای داشته است. روزی که خورشید 19 درجه در برج حمل(فروردین) باشد. آن ها می گویند این روزخاص بنابه محاسبات نجومی، روزی خوش یمن و بابرکت است و البته در ساعت های خاصی در این روز، بهترین موقعیت خورشید در کهکشان در سال است. 

ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم  در باب  « در احکام نجوم »  فصل « بهرهای (بهره ها ) ستارگان اندر بروج »   زیر عنوان «شرف و هبوط ستارگان کدامند ‌‌» مطالبی را در خصوص شرف سیارات نوشته است .

براساس جدول کتاب التفهیم  شرف شمس هنگامی است که خورشید 19 درجه در برج حمل  باشد.
در میان عامه مردم هم این روز، روزی است که موکلان خورشید به زمین می آیند و چند ساعتی را ....              
ادامه نوشته

پیش خدا

خدایا...

خدای بزرگ .....

خدای بزرگ

خداوندا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک

ولی جالب اینجاست که ....

تو به این بزرگی من کوچک را فراموش نمیکنی ؛

ولی من به این کوچکی تو را فراموش کرده ام . .

در انتظار...

خدا...

برآورده شدن دعا و شکر خدا

برآورده شدن دعا


روزی مردی خواب عجیبی دید.او دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای آنها نگاه می کند .هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند.مرد از فرشته ای پرسید: ..............
ادامه نوشته

خدایا...

toptoop.irخدا عکس

شکر ای خدا.............

خدایا ! من دلم قرصه !

خدایا ! من دلم قرصه !

 
خدايا سرده اين پايين از اون بالا تماشا كن...

اگه میشه فقط گاهی خودت قلب منو هاااا کن...

خدایا سرده این پایین ببین دستامو می لرزه...

دیگه حتی............
ادامه نوشته

الله

هر جمعه منتظر قدوم مبارکشان هستیم.

شعر انگلیسی با ترجمه فارسی

                                                  شعر انگلیسی با ترجمه

The best cosmetic for lips is truth
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی

 
for voice is prayer 
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند

 
for eyes is pity 
برای چشمان شما رحم و شفقت

 
for hands is charity

برای دستان شما بخشش

 
for heart is love 
برای قلب شما عشق 

و ......................
ادامه نوشته

کنترل خشم انوشیروان

برنامه ای که خشم انوشیروان را کنترل کرد

انوشیروان،خدمتکار مخصوص درباری داشت،که همواره در خدمتش بود،به او سه کاغذ داد،و گفت((هر وقت من خشمگین شدم و خشمم شدید شد این سه نوشته را..............

 

ادامه نوشته