قدرت جذب
طوری صحبت کن که دیگران عاشق این باشن که بهت گوش بدن...
طوری گوش بده که دیگران عاشق این باشن تا باهات صحبت کنن... .
طوری گوش بده که دیگران عاشق این باشن تا باهات صحبت کنن... .
ولی باید بدانیم کمال گرایی منفی آفت است.
مهمتر از بهترین بودن ،پذیرش خویشتن ورسیدن به آرامش درونی است.
همه قرار نیست قهرمان باشند.
با کمال گرایی در مورد بهترین ها طوری گفتگو می کنیم که باعث شود
عده ی زیادی احساس معمولی بودن و بازندگی بکنند،
در حالی که هر کسی در جایگاه خود بهترین است.
یکی از ویژگی های کمال طلبی این است که
از داشته هایشان لذت واقعی را نمی برند و
همیشه نداشته هایشان را می بینند.
بزرگترین مشکل این،...
80سال پیش به همراه ورود چای به ایران،ماهی قرمز که
غافل از اینکه در عید چینی ماهی قرمز را رها می کنند تا زندگی جریان یابد و
ما ماهی قرمز را اسیر تنگ بلورین می کنیم تا همزمان با رشد سبزه سفره هایمان
و باروری زمین هر روز او را به مرگ نزدیک و نزدیک تر کنیم.
جالب است بدانید در هیچ کدام از مراسم سنتی مان در مورد نوروز ماهی قرمز
جایگاهی ندارد؛در میان رسوم زرتشتی در سفره عید ،انار به نشانه باروری و
عشق و یا سیب سرخ ،درون ظرف مقدس رها میشود تا عشق و باروری همچنان
پاینده بماند.اگر ایرانی ها می دانستند که ماهی قرمز در سفره هفت سین
هیچ ریشه تاریخی ندارد،بجای پرداخت برای خرید و مردن ماهی های قرمز
به بهانه عید،سیب قرمز یا انار را درآب رها می کردند که ریشه در تاریخ این
دیار دارد.
عجیب نیست اگر تابلوی معروف کمال الملک را در کاخ گلستان به تماشا
بنشینیم و ببینیم که او نیز ماهی قرمز را در میان سفره هفت سینش طراحی
و نقاشی نکرده است.
خود را نگران آن چه می دانی یا نمی دانی ،نکن.
نه به گذشته بیندیش و نه به آینده،فقط بگذار دستان خدا هر روز،
شگفتی های اکنون را برای تو بیاورد.
آن ها خرچنگ هایی را که صید می کنند در سبد می اندازند.
اگر فقط یک خرچنگ در سبد باشد،روی سبد درپوش می گذارند؛
اما وقتی چند خرچنگ صید کرده باشند،درپوش سبد را نمی گذارند.
زیرا هر کدام از خرچنگ ها برای بیرون آمدن،دیگری را به کنار می کشد.
بنابراین هرگز هیچ کدام موفق به فرار نمی شوند.
این شیوه ی انسان های ناموفق است!
آن ها دست به هر کاری می زنند تا دیگران را از پیشرفت باز دارند و
مانع جلو رفتن آن ها شوند.
آن ها برای نگه داشتن دیگران در سبد،از هر وسیله ای استفاده می کنند.
اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می نمود.
وی روزی برای خریدن قند به دکان عطاری رفت.
عطار در دکان، سنگ ترازو نداشت و از گِل سر شوی برای وزن کشی
استفاده می کرد.
عطار به مرد گفت:من از گِل به عنوان سنگ ترازو استفاده می کنم،
برای تو مشکلی نیست؟
مرد گفت:من قند می خواهم و برایم فرق نمی کند از چه چیزی برای وزن کشی
استفاده کنی.
در همین هنگام مرد در دل خود می گفت:
چه بهتر از این!
سنگ به چه دردی می خورد برای من گِل از طلا با ارزش تر است،
اگر سنگ نداری و گِل به جای آن می گذاری باعث خوشحالی من است.
عطار به جای سنگ در یک کفه ی ترازو ،گِل گذاشت و برای شکستن قند به...
افکار هر انسان ،میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها می گذراند.
خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید،اینگونه افراد مغناطیس عشق هستند
و مغناطیس عشق،جاذبه ای قوی دارد و هر چیز زیبایی را به سمت خودش
جذب می کند... .
تا یک عادت جدید بسازد یا "آن را ترک کند"
اگر شما بتونید فقط ،21 روز بدون چیزی سپری کنید،
دیگه به اون چیز نیازی نخواهید داشت.
"امروز استارت کن".
که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود.
شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را باهم نصف می کردند.
یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:
"درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم
ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند."
بناباین شب که شد یک کیسه پر از گندم برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد
و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:
"درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم،من سر و سامان گرفته ام ولی
او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود."
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد
و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه
با یکدیگر مساوی است.تا آن که در یک شب تاریک ،دو برادر در راهِ انبارها
به یکدیگر برخورد کردند.آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آنکه
سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش
گرفتند.
خوبی هیچ وقت در دنیا و اخرت از بین نمی رود...
از"خوب" به "بد" رفتن به فاصله لذت پریدن، از یک نهر باریک است اما
برای برگشتن باید از اقیانوس گذشت.
که نمیتوانند روی حرفشان،وعده هایشان و احساساتشان بمانند
آنها بر روی زمینی زندگی می کنند
که روزی یکبار خودش را دور می زند...
برای بستن دهان افرادی که در زندگی شما مدام دخالت می کنند
بهترین پاسخ این است:
_از پیشنهادتان ممنونم،بهش فکر می کنم
_ممنونم شاید حق با شما باشد
این یعنی پایان بحث
الهی قمشه ای
موسی خطاب به خداوند در کوه طور می گوید:
اَرِنی:خود را به من نشان بده.
خداوند میفرماید:
لَن تَرانی:هرگز مرا نخواهی دید.
برداشت سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو وبگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
برداشت حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی مگو وبگذر
تو صدای دوست بشنو, نه جواب لن ترانی
برداشت مولوی:
ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه,چه "تری"چه "لن ترانی"
سه بیت,سه نگاه,سه برداشت:
مثل سعدی,عاقلانه
مثل حافظ ,عاشقانه
مثل مولوی,عارفانه
نتیجه:
به تعداد افراد نگاه متفاوت , تفسیر متفاوت و عملکردهای متفاوت وجود دارد.
هرگز بدی و خوبی بجز در نگاه ما وجود ندارد.
بلکه طوری جهان را می بینید که ذهنتان به شما دیکته می کند.
افراد گوناگون ،به اشکال متفاوتی شرطی شده اند و
ذهن کاری نمی کند جز همین شرطی کردن.
انسان ها با مسائل مختلف،مطابق شیوه ی شرطی شدنشان عمل می کنند.
ما فکر می کنیم که یک نفر بالاتر و یک نفر پایین تر است،
زن ها از قدرت کمتری برخوردارند و مردها قدرتمندتر هستند و
دیگری از هوش و زکاوت کمتری برخوردار است.
بشر این تقسیمات را انجام می دهد و این ها همه لایه به لایه،
روی یکدیگر ذهنیت ما را تشکیل می دهند.
در صورتی که شما قادر نباشید ذهن خود را کنار بگذارید و مستقیماٌ
و با آگاهی خالص به هستی بنگرید،هرگز موفق به مشاهده حقیقت نخواهید شد.
در این جهان بزرگترین شهامت این است که ، ذهن کنار گذاشته شود،
و شجاع ترین فرد کسی است که بتواند بدون مانع ذهن ،به این جهان بنگرد،
درست همانگونه که هست و این بسیار زیبا و کاملاٌ متفاوت است.
پنجره های اتاق باز نمی شد.
نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما
نمی توانست آن را باز کند.
با مشت به شیشه پنجره کوبید،هجوم هوای تازه را احساس کرد و
سراسر شب را راحت خوابید.
صبح روز بعد فهمید شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و
همه ی شب پنجره بسته بوده است...!
"او تنها با فکر اکسیژن،اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...!!!"
افکار ازجنس انرژی اند و انرژی،کار انجام می دهد... .
فلورانس_اسکاویل_شین
هر موقعیت با هدف سوق دادن شما به سطح بالاتری از آگاهی ایجاد می شود و
کار شما فقط این است که حقیقت را دریابید و سهمی را که هر رویداد می تواند
در زندگی تان داشته باشد،کشف کنید.
به ما یک زندگی خوب یا یک زندگی بد داده نشده،به ما فقط یک زندگی داده شده ،
این هنر ماست که چگونه آنرا به یک زندگی خوب یا بد تبدیل کنیم... .
امیدوارم هر جا که می روی ؛
یک نفر مثل خودت سر راهت باشد!
این حرف می تواند زیباترین دعای خیر یا نفرین باشد...
بنگر که برای تو دعاست یا نفرین؟!
عقده های کمتری دارند،
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری...
برای همین نباید از آنها ترسید،
آدم های کوچک و حقیر،با عقده های بزرگ ترسناک ترند...
چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند.
که دیر یا زود به ما برمی گردند تنها راهزنی که دار و ندارِ آدمی را به
تاراج می برد،اندیشه های منفیخود اوست.
دشمنان شما همه در درون خودتان هستند، تنها کسی که باید دگرگون شود
خودتان هستید؛خودتان که دگرگون شوید، همه ی اوضاع و شرایط پیرامونتان
دگرگون می شود.
برای درمان تن باید جان را درمان کرد.
ما چیزی که باور داریم هستیم.
تا وقت برای کار بد و فکر بد باقی نماند.
هر کس که کار خوبی نمی کنه هیچ چاره ای جز کار بد و فکر بد نداره.
به من نگید" چیکار کنیم؟! "
زندگی باید با کار خوب پُر بشه.
ورزش ، عشق بدون توقع ، مطالعه و هنر هر کاری که باعث آرامش ، رشد و
خودشناسی بشه.
طلب خیر چیست؟
طلب بهترین ها،برای هر کسی می تواند باشد.
ولی نه آن چیزهایی که شما در ذهن دارید،بلکه به آنچه که خداوند به آن
آگاه مطلق است و شما با طلب خیر کردنتان آن را از خداوند می خواهید و
خداوند آن را برای کسی که شما می خواهید جاری می کند.
یاد بگیرید برای آدم های بد زندگیتان هم طلب خیر کنید.
چون طلب خیر هم بزرگترین دعاست و هم بزرگترین نفرین...!
دعایش که معلوم ست هر آنچه که از خوبی هاست و خداوند آن را جاری می کند.
ولی نفرینش این حسن را دارد،که شما ناآگاهانه برای کسی بدی یا شر
نمی خواهید.
بلکه خداوند آنچه که خوبی ست برای کسی که دنبال شر است جاری می کند
او خودش صلاح می داند که چطور با دعای شما تلنگری به او بزند که از آن
درس بگیرد!
پس همیشه برای همه طلب خیر کنید.
مسبّب این حالت ،سلول های عصبی خاصی است در مغز ،که به آنها
نورون های آینه ای می گویند.
وظیفه ی این نورون ها،تقلید ناآگاهانه از رفتار و کردار دیگران است.
مراقب همنشینان خود باشید.
نورون های آینه ایِ مغزتان بدون آگاهی شما،شما را مشابه اطرافیان تان می کنند.
استاد الهی قمشه ای،فیلسوف بزرگ جهانی اینگونه می گوید:
که مرگ واقعی چگونه است؟و فشار قبر چیست؟آیا فشار قبر واقعیت دارد؟
جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی، در کسری از ثانیه انجام می شود.
این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه
مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمی کند.
یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقاٌ لحظه جدا شدن روح از جسم می باشد.
یک حس سبک شدن و معلق بودن.
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن
هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور
زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ می کند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح
باز خوانی می شود.
شاید گمان کنیم که این اتفاق زمانبر است. زمان در واقع قرارداد ما انسان هاست.
این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد می کنیم ،اما ....
چونکه چیزهای زیادی به این بینش تکیه دارد.
آیا شما تحت تسلط افکارتان هستید؟
آیا آنها بطور پیوسته شما را به این طرف و آن طرف می کشانند؟
آیا آنها،به شما پیشنهاد می دهند،شما را مجذوب می کنند و آزار می دهند؟
آیا آنها به سادگی نخ های شما را می کشند و شما صرفاٌ یک برده هستید؟
یا، آیا شما ارباب هستید؟
آیا می توانید به افکارتان بگویید : ساکت !
و آنها مجبورند ساکت شوند؟
آیا می توانید آنها را روشن و خاموش کنید؟
مردم هرگز ...
تنهایی به یقین بیمارگونه هست تنها بودن سلامت کامل است.
همگی ما پیوسته دچار همان نوع سوء تفاهمات هستیم.
مایلم بدانید که نخستین و اصلی ترین گام برای یافتن معنا و اهمیت زندگی
این است که وارد تنها بودن خودتان شوید.
این پرستشگاه شماست،جایی است که خداوند در شما منزل دارد و
نمی توانید این پرستشگاه را در هیچ جای دیگر پیدا کنید.
می توانید به کره ی ماه یا مریخ بروید.....
طبق قانون فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی،
پس از مدت کوتاهی آن را به آهنربا تبدیل می کند.
حال قرار دادن یک ذهن در میدان مغناطیسیِ خوشبختی،میشود خوشبختی ربا.
و برعکس آن همینطور عمل می کند(بدبختی،بدبختی ربا)
هر آنچه را که می بینید،
هر آنچه را که می شنوید و
هر حرفی را که می زنید ،
همه دارای انرژی هستند و ذهن شما را همانرُبا می کنند.
به قول حضرت مولانا:
تا در طلب گوهر کانی،کانی
تا در هوس لقمه نانی،نانی
این نکتهء رمز اگر بدانی،دانی
هر چیز که در جستن آنی،آنی
یا برایشان دعا می کنید,
یا برایشان انرژی می فرستید,
شما با انرژی های متعالیِ هستی,همسو می شوید.
نیروهای طبیعی و الهی به کمک شما می آیند.
پاولی می گوید:
هیچ دو الکترونی در جهان هستی دارای عدد کوانتومی یکسانی نیست.
پاولی مثالی می زند:
سیبی را بر می داریم و از میان میلیاردها الکترونی که درون آن است,
فقط یکی را انتخاب می کنیم.فرض کنید نام آن الکترون را "اریک"بگذاریم.
عدد کوانتومی اریک عدد بسیار بسیار طولانی است,اما برای اینکه کارمان
را ساده کنیم,فرض کنید آن عدد بزرگ 23 باشد.
پاولی ثابت کرد در هیچ جای جهان هستی, حتی در ستاره ای در کهکشان,
نه تنها هیچ سیب دیگری,بلکه هیچ شیئ دیگری پیدا نمی کنید که عدد
کوانتومی الکترون آن 23 باشد.
حال اگر دستمالی برداریم و سیب را برق بیندازیم از اصطکاک ایجاد شده,
انرژی حاصل می شود و این انرژی عدد کوانتومی اریک را ارتقا داده و به
مثلاٌ 26 می رساند.درست در همان لحظه تنها الکترونی که در جهان
هستی با عدد کوانتومی 26 بوده ,دستخوش تغییر می شود.
جهان ما برای حفظ توازن خود,لحظه به لحظه آرایش خود را تغییر می دهد.
پاولی با اثبات این موضوع جایزه نوبل فیزیک را گرفت و گفت:
اگر هر الکترونی دارای ارتعاش منحصر به فرد خود باشد,پس هر شیئ در
جهان,واجد ارتعاش مخصوص به خود است.
و اما نتیجه گیری:
وقتی یک سیب با...
آدهم های ریاکار به شما یکرنگی می آموزند؛
آدم های سرسخت به شما نرمش می آموزند؛
آدم های وحشت زده به شما شهامت می آموزند؛
همیشه در رابطه با آدم هایی که وارد زندگیتان می شوند ،از خود بپرسید:
این شخص برای آموزش چه چیزی بسوی من فرستاده شده؟
سم چیست؟
استاد به زیبایی پاسخ داد:
هر آنچه که بیش از نیاز ما باشد، سم است.
مانند :قدرت،ثروت،بلند پروازی،نفرت و یا هر چیز دیگری.
شاگرد دوباره پرسید :ترس چیست؟
استاد پاسخ داد:
عدم پذیرش ناپایداری چیزها در زندگی... چنانچه ما این ناپایداری را در
زندگی پذیرا باشیم،به ماجراجویی تبدیل خواهد شد!
شاگرد بار دیگر پرسید:حسادت چیست؟
استاد ادامه داد:
عدم پذیرش داشته ها و موقعیت های خوب دیگران.
اگر ما آن خوبی ها را در دیگران بپذیریم،به الهام و انگیزه تبدیل خواهد شد.
شاگرد پرسید:خشم چیست؟
استاد پاسخ داد:
رد و عدم قبول چیزهایی که فراتر از کنترل و توانایی ما است.
اگر ما آن را پذیرا باشیم ،این ویژگی به صبر و شکیبایی بدل خواهد شد.
شاگرد :نفرت چیست؟
استاد:
عدم پذیرش شخص به همان صورتی که هست.
اگر ما شخص را بدون قید و شرط پذیرا باشیم،
این نفرت به عشق تبدیل خواهد شد.
2- شکرگزاری و قدر دانی از آفریدگار در هر فرصتی.
3- داشتن لبخندهای غیر ارادی.
4- احساس پیوستگی با دیگر موجودات و طبیعت.
5- عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد دیگران.
6- عدم علاقه به هر گونه قضاوت در مورد خودتان.
7- توانایی برای از بین بردن هر گونه نگرانی و دلواپسی.
8- عدم علاقه به هر گونه درگیری.
9- عدم علاقه به اینکه به کارهای دیگران فکر کنید و یا دلایل آن را بررسی کنید.
10- تمایل زیاد به اینکه اجازه دهید زندگی خودش مسیرش را طی کند،
بجای آنکه مسیر آن را مشخص و تعیین کنید.
11- تمایل به اینکه بطور همزمان تصمیم بگیرید و عمل کنید،
به جای اینکه به تجربیات و ترس های گذشته خود رجوع کنید.
12- دستیابی به نیروی عشق ورزیدن به دیگران ،بدون انتظار برای بازگشت.
همیشه و هرجا وقتی با دیگران روبرو می شوید،
در همان برخورد اول ،در موردش مثبت اندیشه کنید.
مثلا فردی که در خیابان می بینید با خود بگویید:
چه خوش قامت است...
چه دوست داشتنی است ...
چه خوشرو و خندان است...
بجای اینکه بگویید؛
چقدر چاق است !
چقدر کوتاه و زشت است....
چقدر...
از خودتان به همه مخلوقات ،مهر و محبت بفرستید
آنوقت ببینید چقدر محبوب و دوست داشتنی می شوید
این انرژی را با همه وجودتان حس خواهید کرد... .