شاه عباس

روزی شاه عباس به همراه وزیرش شیخ بهایی و چند تن از فرماندهان

به شکار می روند.در بین راه شاه عباس به شیخ بهایی گفت:

یاشیخ! نقل،داستان یا پندی بگوییدکه این فرماندهان درسی بگیرند؛

شیخ بگفتا: این سه تپه خاک را می بینید،گفتند بله،

شیخ گفت: خاک آن تپه اولی بر سر کسی که راز دلش را به هر

کسی بگوید حتی به همسرش.

گفت :آن تپه وسطی را می بینید؟

گفتند :بله،شیخ گفت: خاک آن تپه بر سر کسی که به آدم

بی اصل و نسب و بی نام و نشان خدمت کند.
شیخ گفت: آن تپه (آخری)...

ادامه نوشته

شکر گزاری

    یکی از بهترین و ساده ترین راه های تبدیلِ روحیه ی منفی به مثبت،

شکرگزاری است.

چیزهایی که بخاطر آن می توانید خدا را شکر کنید و قدردان باشید را

یادداشت کنید.

مانند نور خورشید،باران،سقفی که بالای سرتان است،

سلامتی تان،زیبایی،یک فیلم زیبا،دوستان و خانواده خوبتان،همکارانتان و ... .

یک دقیقه امتحان کنید و ببینید چه تأثیر خوبی بر احساستان خواهد داشت.

فقط همین امروز بکوشید، بیازمایید که آیا می توانید یک روز را به گونه ای

سپری کنید که هیچگونه سخن منفی بر زبان نیاورید یا خیر؟

شاید این کار به راستی دشوار باشد،اما شما می توانید به طور امتحانی

آن را برای یک روز بیازمایید.

بسیاری از ما نمی دانیم در طول روز چقدر منفی گویی می کنیم،

اما پس از اینکه یک روز به سخنان مان توجه کردیم،به این موضوع

پی می بریم.

این نکته را به یاد داشته باشید:

بر زبان آوردن هر گونه سخن منفی یا گله و شکایت کردن،

سبب می شود همان امور به زندگی تان جذب شوند.

یک داستان کوتاه

یکی از روزها حیوانات جنگل دور هم جمع میشن تا مدرسه ای درست کنن،

خرگوش،پرنده،سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن.

خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی باشه.

پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود.

مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن

از درخت نیز باید در زمره آموزش های مدرسه قرار بگیره.

شورای مدرسه با لحاظ کردن تمام پیشنهادات، دفترچه راهنمای تحصیلی
مدرسه را تهیه کرد و بعد قرار شد همه حیوانات...

ادامه نوشته

هرگز به آدم های مهربان زخم نزنید

    آدم های مهربان در مقابل خوبی های یکطرفه،هرگز احساس

حماقت نمی کنند.

چون خوب بودن برای آنها عادت شده،آدم های مهربان از سر احتیاجشان

مهربان نیستند،آنها دنیا را کوچکتر از آن می بینند که بدی کنند.

آدم های مهربان خود انتخاب کرده اند که نبینند،نشنوند و به روی خود

نیاورند،نه اینکه نفهمند.

هزاران فریاد،پشت سکوت آدم های مهربان هست،

سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید.

توانایی صحبت کردن به زبان های مختلف،

سرمایه ای با ارزش است.

اما توانایی بسته نگه داشتن دهان و سکوت کردن

به هر زبانی گرانبها و بی قیمت است.

                                                      الهی قمشه ای

میخک

خاصیت خوردن روزی دو عدد میخک:

میخک از لخته شدن خون جلوگیری خواهد کرد.

می تواند قند خون شما را پایین بیاورد،سیستم ایمنی بدن را قوی و

در نتیجه مرتب سرما نخواهید خورد، به شدت به هضم غذا کمک می کند.

درد دندان ها را از بین می برد،نفستان بوی خوبی خواهد داد،

غنی از آنتی اکسیدان است که به داشتن کبد سالم کمک خواهد کرد،

موجب کاهش درد و التهاب می شود و برای گرم کردن مفاصل بسیار

خوب است.

سدّ شانس

پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه

عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.

بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ

می گذشتند .بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که

نظم ندارد.حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و... .

با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.

نزدیک غروب،یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود،نزدیک سنگ

شد،بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط

جاده برداشت و آن را کناری قرار داد.

ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود،

کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.

پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:

"هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد!!"

زندگی عمل کردن است.این شَکر نیست که چای را شیرین می کند بلکه

حرکت قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چای می شود...!

         در بازی زندگی استادِ تغییر باشیم ،نه قربانی تقدیر.

"بیمار از کجا آمده؟"

در زمان ابوعلی سینا،هجوم موش ها به شهر همدان موجب شیوع

بیماری طاعون در این شهر شد؛پزشک حاذق،بوعلی به مردم شهر

دستور داد،برای مقابله با موش ها،از مار استفاده کنند و بعدها

به پاس این کار،در سر راه مارها جام شرابی از انگور سیاه نهادند

تا از آن بنوشند،زیرا شراب زهر مار را زیاد می کند.

از آن پس مار نماد بهداشت و نماد داروخانه های سرتاسر جهان شد.

برخی داشتن و نگهداری مار را نشانه سلامت می دانستند و به افرادی

که زیاد دچار امراض می شدن ،می گفتند:"بی مار".

یک وجب روغن

ناصرالدین شاه سالی یک بار (آن هم روز اربعین)آش نذری می پخت و

خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد.

در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه

آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می دادند.

بعضی سبزی پاک می کردند،بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند.

عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هر کس

برای تملق و تقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود.

خود اعلا حضرت هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید

و از آن بالا نظاره گر کارها بود.

سرآشپزباشی...

ادامه نوشته

ته جهنم

ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه

عبور می کرد که چشمش به زغال فروشی افتاد.

مرد زغال فروش فقط یک شلوارک به پا داشت،مشغول جدا کردن زغال

از خاکه زغال ها بود و در نتیجه ی گرد زغال با بدن عرق کرده و عریان او

منظره ی وحشتناکی را به وجود آورده بود.

ناصرالدین شاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و زغال فروش را صدا کرد،

زغال فروش بدو جلو آمد و گفت "بله قربان"

ناصرالدین شاه با نگاهی به سرتاپای او،گفت:

"جهنم بوده ای؟"

زغال فروش زرنگ گفت:"بله قربان"

شاه از برخورد زغال فروش خوشش آمده و گفت:

"چه کسی را در جهنم دیدی؟"

زغال فروش حاضر جواب گفت:

"اینهایی که در رکاب اعلا حضرت هستند همه را در جهنم دیدم."

شاه به فکر فرو رفته و بعد از مکث کوتاهی گفت:

"مرا آنجا ندیدی؟"

زغال فروش با خود فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده،

که ممکن است دستور قتلش صادر شود،اگر هم بگوید که ندیدم

که حق مطلب را ادا نکرده است. پس گفت:

"اعلا حضرتا حقیقتش این است که من تا ته جهنم نرفتم!"

فقر و ثروت

اهالی روستایی از ملا نصرالدین دعوت می کنند که در روستایشان سخنرانی کند.

ملا پاسخ می دهد که اگر نفری پنج سکه به او بدهند برای سخنرانی خواهد آمد.

اهالی روستا کنجکاو از اینکه ملا چه چیز با ارزشی می خواهد بگوید،به هر زحمتی بود

نفری پنج سکه فراهم کرده به دست وی می رسانند.

در روز موعود در حالیکه سکه ها در جیب ملا صدا می کنند به بالای منبرمی رود

و سخنرانی بسیار زیبایی می کند.

سپس از منبر پایین آمده،رو به مردم آماده خروج می گوید:

"بیایید جلو و پول هایتان را پس بگیرید."

اهالی روستا هاج و واج از این حرف ملا،لحظه ای گنک و گیج می مانند و

سپس می گویند:"ملا این دیگر چه مرامیست!این پس دادن چه معنی دارد؟"

ملانصرالدین لبخندی می زند و می گوید:

"من به این سکه ها نیازی ندارم چون کارشان را کردند!!

و دو نکته در این مسئله هست،

اول اینکه شما به دقت به حرف هایم گوش دادید،چون برایش بهایی پرداخت کرده بودید.

دوم اینکه من خیلی قشنگ صحبت کردم چون در جیبم پول بود!"

در دنیای امروز :

فقر آتشی است که خوبیها را می سوزاند.

و ثروت پرده ایست که بدیها را می پوشاند.

و چه بی انصافند آنانکه یکی را می پوشانند به احترام داشته هایش،

و دیگری را می سوزانند به جرم نداشته هایش... .

ذهن زیبا

ذهن زیبا بهترین طبیب شماست

اگر می خواهید جسم خود را تقویت کنید،ذهنتان را تقویت کنید.

اگر می خواهید جسم خود را احیا کنید،ذهنتان را زیبا کنید.

افکار پلید،افکار توأم با حسرت،یأس،رنج و اندوه،سلامتی و نشاط جسم را ازمیان می برند.

چهره عبوس حاصل بخت و اقبال نیست بلکه حاصل افکار زشت و ناپسند است.

کسانی که با صداقت زندگی کرده اند سالخوردگی مانند منظره غروب خورشید همراه با

متانت و نشاط است.

هیچ طبیبی مانند اندیشه ای شادی آفرین برای از میان بردن بیماری های جسمانی نیست.

هیچ داروی آرام بخشی مانند نیت خیر،برای کاهش غم و اندوه وجود ندارد.

زندگی همراه با سوء نیت ،بدبینی،سوءظن و حسادت مانند سیاهچالی است که

خودمان ساخته ایم و خود را در آن زندانی کرده ایم!!!

راز روشن کردن شمع

چرا هر شمع باید فقط یک بار مورد استفاده قرار گیرد؟

زیرا شمع در استفاده مجدد،ارتعاش و انرژی بار اول را ندارد،

توجه داشته باشید که رنگ شمع هم می تواند در کارایی آن نقش

بسزایی داشته باشد،رنگ هر شمع بنا به نوع خواسته شما باید

انتخاب شود.

هرگز شمع را با فندک روشن نکنید و برای این کار از کبریت استفاده کنید.

از قدرت شمع بر علیه میل و خواسته دیگران استفاده نکنید،

زیرا واکنش های بدی برایتان به همراه دارد.

شمع و پروانه،اگر از شمع برای درمان استفاده نمودید

حتما پس از پایان دعا شمع را با انگشت،خاموش کنید،

یادتان باشد با فوت کردن هرگز این کار را انجام ندهید،

زیرا نفس نیز مانند آتش،عنصری از عناصر اربعه می باشد و

برای خاموشی یکی نباید از نیروی خلاق دیگری استفاده نمود.

(جالب است که در اسلام نیز فوت کردن به شمع مکروه است و

قدیمی ترها یا با انگشت یا با قاشق های سرکج

شعله شمع را خاموش می کردند.)

اساس زندگی

اگر افراد می توانستند یاد بگیرند که آنچه برای من خوب است،لزومی ندارد

که برای دیگران هم خوب باشد،آنگاه دنیای شاد و خوشایندتری می داشتیم.

تئوری انتخاب به ما می آموزد که دنیای مطلوب من، اساس زندگی من است

نه اساس زندگی دیگران.                                                                                                                                       ویلیام گلاسر

قدرت جذب

طوری صحبت کن که دیگران عاشق این باشن که بهت گوش بدن...

طوری گوش بده که دیگران عاشق این باشن تا باهات صحبت کنن... .

مغناطیس عشق

افکار هر انسان ،میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها می گذراند.

خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید،اینگونه افراد مغناطیس عشق هستند

و مغناطیس عشق،جاذبه ای قوی دارد و هر چیز زیبایی را به سمت خودش

جذب می کند... .

ترک عادت در 21 روز

دانشمندان علوم رفتاری می گویند که انسان،21 روز زمان نیاز دارد

تا یک عادت جدید بسازد یا "آن را ترک کند"

اگر شما بتونید فقط ،21 روز بدون چیزی سپری کنید،

دیگه به اون چیز نیازی نخواهید داشت.

"امروز استارت کن".

چگونه خواب خود را بر اساس ملاتونین تنظیم کنیم؟

      در مرکز مغز انسان غده ای وجود دارد به نام "پپینه ال".

*یکی از کارهای این غده،ترشح هورمونی به نام "ملاتونین" است؛

ملاتونین ساعت بیولوژیک (داخلی)بدن و چرخه خواب و بیداری را تنظیم می کند.

*وقتی هوا رو به تاریکی می رود، ترشح ملاتونین افزایش می یابد و انسان نیاز به

خواب پیدا می کند.با طلوع خورشید مجدداٌ سطح ملاتونین کاهش می یابد.

*با این حال یک دلیل عمده باعث می شود ترشح ملاتونین تحت الشعاع قرار گیرد

و آن "نور" است.

*نور باعث ایجاد اختلال در ترشح ملاتونین می شود.

از وقتی برق به خانه ها آمد،علاوه بر نور چراغ ها ،نور تلویزیون ها نیز _که مستقیماٌ

به چشم می تابد_ باعث ایجاد اختلال در ترشح ملاتونین و خواب می شود.

     در سال های اخیر،یک عامل اختلال زای جدید نیز افزوده شده است:

نور صفحات رایانه و موبایل که مانع ترشح استاندارد ملاتونین می شود.

پایان بحث

شاید تقصیر آدمها نیست

که نمیتوانند روی حرفشان،وعده هایشان و احساساتشان بمانند

آنها بر روی زمینی زندگی می کنند

که روزی یکبار خودش را دور می زند...

برای بستن دهان افرادی که در زندگی شما مدام دخالت می کنند

بهترین پاسخ این است:

_از پیشنهادتان ممنونم،بهش فکر می کنم

_ممنونم شاید حق با شما باشد

این یعنی پایان بحث

الهی قمشه ای

سه بیت ,سه نگاه,سه برداشت

موسی خطاب به خداوند در کوه طور می گوید:

اَرِنی:خود را به من نشان بده.

خداوند میفرماید:

لَن تَرانی:هرگز مرا نخواهی دید.

برداشت سعدی:

چو رسی به کوه سینا ارنی مگو وبگذر

که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"

برداشت حافظ:

چو رسی به طور سینا ارنی مگو وبگذر

تو صدای دوست بشنو, نه جواب لن ترانی

برداشت مولوی:

ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد

تو که با منی همیشه,چه "تری"چه "لن ترانی"

سه بیت,سه نگاه,سه برداشت:

مثل سعدی,عاقلانه

مثل حافظ ,عاشقانه

مثل مولوی,عارفانه

نتیجه:

به تعداد افراد نگاه متفاوت , تفسیر متفاوت و عملکردهای متفاوت وجود دارد.

هرگز بدی و خوبی بجز در نگاه ما وجود ندارد.

شرطی شدگی ها

شما جهان را آنطور که هست نمی بینید،

بلکه طوری جهان را می بینید که ذهنتان به شما دیکته می کند.

افراد گوناگون ،به اشکال متفاوتی شرطی شده اند و

ذهن کاری نمی کند جز همین شرطی کردن.

انسان ها با مسائل مختلف،مطابق شیوه ی شرطی شدنشان عمل می کنند.

ما فکر می کنیم که یک نفر بالاتر و یک نفر پایین تر است،

زن ها از قدرت کمتری برخوردارند و مردها قدرتمندتر هستند و

دیگری از هوش و زکاوت کمتری برخوردار است.

بشر این تقسیمات را انجام می دهد و این ها همه لایه به لایه،

روی یکدیگر ذهنیت ما را تشکیل می دهند.

در صورتی که شما قادر نباشید ذهن خود را کنار بگذارید و مستقیماٌ

و با آگاهی خالص به هستی بنگرید،هرگز موفق به مشاهده حقیقت نخواهید شد.

در این جهان بزرگترین شهامت این است که ، ذهن کنار گذاشته شود،

و شجاع ترین فرد کسی است که بتواند بدون مانع ذهن ،به این جهان بنگرد،

درست همانگونه که هست و این بسیار زیبا و کاملاٌ متفاوت است.

انعکاس باور

زندگی بازگشت اندیشه ها،گفتارها و کردارهای ماست.

که دیر یا زود به ما برمی گردند تنها راهزنی که دار و ندارِ آدمی را به 

تاراج می برد،اندیشه های منفیخود اوست.

دشمنان شما همه در درون خودتان هستند، تنها کسی که باید دگرگون شود

خودتان هستید؛خودتان که دگرگون شوید، همه ی اوضاع و شرایط پیرامونتان

دگرگون می شود.

برای درمان تن باید جان را درمان کرد.

ما چیزی که باور داریم هستیم.

تقلید ناآگاهانه

وقتی کسی جلو شما خمیازه می کشد،شما هم این کار را تکرار می کنید؛

مسبّب این حالت ،سلول های عصبی خاصی است در مغز ،که به آنها 

نورون های آینه ای می گویند.

وظیفه ی این نورون ها،تقلید ناآگاهانه از رفتار و کردار دیگران است.

مراقب همنشینان خود باشید.

نورون های آینه ایِ مغزتان بدون آگاهی شما،شما را مشابه اطرافیان تان می کنند.

انرژی متعالی

هنگامی که برای دیگران خیر و خوشی می طلبید,

یا برایشان دعا می کنید,

یا برایشان انرژی می فرستید,

شما با انرژی های متعالیِ هستی,همسو می شوید.

نیروهای طبیعی و الهی به کمک شما می آیند.

بازخورد مثبت اندیشی

پاولی می گوید:

هیچ دو الکترونی در جهان هستی دارای عدد کوانتومی یکسانی نیست.

پاولی مثالی می زند:

سیبی را بر می داریم و از میان میلیاردها الکترونی که درون آن است,

فقط یکی را انتخاب می کنیم.فرض کنید نام آن الکترون را "اریک"بگذاریم.

عدد کوانتومی اریک عدد بسیار بسیار طولانی است,اما برای اینکه کارمان

را ساده کنیم,فرض کنید آن عدد بزرگ  23 باشد.

پاولی ثابت کرد در هیچ جای جهان هستی, حتی در ستاره ای در کهکشان,

نه تنها هیچ سیب دیگری,بلکه هیچ شیئ دیگری پیدا نمی کنید که عدد

کوانتومی الکترون آن 23 باشد.

حال اگر دستمالی برداریم و سیب را برق بیندازیم از اصطکاک ایجاد شده,

انرژی حاصل می شود و این انرژی عدد کوانتومی اریک را ارتقا داده و به

مثلاٌ 26 می رساند.درست در همان لحظه تنها الکترونی که در جهان

هستی با عدد کوانتومی 26 بوده ,دستخوش تغییر می شود.

جهان ما برای حفظ توازن خود,لحظه به لحظه آرایش خود را تغییر می دهد.

پاولی با اثبات این موضوع جایزه نوبل فیزیک را گرفت و گفت:

اگر هر الکترونی دارای ارتعاش منحصر به فرد خود باشد,پس هر شیئ در

جهان,واجد ارتعاش مخصوص به خود است.

و اما نتیجه گیری:

وقتی یک سیب با...

ادامه نوشته

دوست داشتن

دوست داشتن دیگران و انتقاد نکردن از آنها،

افرادی را که دوست دارید برایتان جذب می کند.

همیشه و هرجا وقتی با دیگران روبرو می شوید،

در همان برخورد اول ،در موردش مثبت اندیشه کنید.

مثلا فردی که در خیابان می بینید با خود بگویید:

چه خوش قامت است...

چه دوست داشتنی است ...

چه خوشرو و خندان است...

بجای اینکه بگویید؛

چقدر چاق است !

چقدر کوتاه و زشت است....

چقدر...

از خودتان به همه مخلوقات ،مهر و محبت بفرستید

آنوقت ببینید چقدر محبوب و دوست داشتنی می شوید

این انرژی را با همه  وجودتان حس خواهید کرد... .

طواف کعبه در یک لحظه

ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد.

در چهل سالگی بود که خواب حج می بینه و مرد دین میشه و به سفر حج میره.

پنج بار به سفر حج میره که جمعاً 15 سال از عمرش رو در سفر حج گذروند.

پس از 5 سفر،دیگه به حج نرفت.

اهل شهر به ناصر خسرو گفتند: چرا دیگه به حج نمیری؟

گفت:در سفر آخرم در راه رفتن به حج در میانه راه یکی از هم قطاران ، 

غذایی نداشت؛ خجالت می کشید تا از کسی غذایی طلب کند،

دیدم به یکباره از شدت ضعف در حال موت است؛

خرمایی داشتم به او دادم و حالش بهبود یافت...

در آن لحظه به ناگاه گمان کردم که کعبه را طواف می نمایم.

و در آن هنگام این شعر را سرود:

همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن

همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن

به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر ندارد

که به روی نا امیدی در بسته باز کردن

قانون پارکینسون

چرا وقتی انجام پروژه ای را یکساله تعریف کنیم،در یک سال انجام می شود و اگر همان را هشت ماه تعیین کنیم در هشت ماه انجام می شود؟

چرا وقتی برای انجام کاری یک ساعته سه ساعت وقت داریم انجام آن سه ساعت طول می کشد؟

پاسخ همه ی این سوالات در "قانون پارکینسون"نهفته است:

بر اساس قانون پارکینسون در مدیریت،"ذهن کار را به مدت زمانی که به آن 

اختصاص داده شده است ،کش می دهد"؛

در واقع می توان این گونه بیان کرد،بر اساس قانون پارکینسون:

وقت بیشتر=اتلاف وقت بیشتر

کارمند بیشتر=بیکاری بیشتر

دخل بیشتر=خرج بیشتر

لذا به عنوان مدیر،مهم است بتوانیم بر قانون پارکینسون غلبه کنیم که

مهم ترین تکنیک برای غلبه بر آن نیز،گزاره ی زیر است:

"تعیین مهلت زمانی و پایبندی به انجام کارها درضرب الاجل معقول و

پایبندی به انجام کارها در زمان تعیین شده".

معجزه

سارا هشت ساله بود که از صحبت پدر و مادرش فهمید, برادر کوچکش

سخت مریض است و پولی هم برای مداوای آن ندارند.

پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی

پرخرج برادرش را بپردازد.

سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان

را نجات دهد,سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش

را درآورد؛قلک را شکست,سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد.

"فقط پنج دلار!!"

بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت.

جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند,ولی داروساز

سرش به مشتریان گرم بود؛

بالاخره سارا حوصله اش سر رفت و سکه هارا...

ادامه نوشته

ذهن خلاق

پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود

روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند.

اما هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛

آنان چگونه می توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه,

نقاشی زیبایی از او بکشند؟!

سرانجام یکی از نقاشان گفت که می تواند این کار  را انجام بدهد و

یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.

نقاشی او فوق العاده بود و همه را غافلگیر کرد.

او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛

نشانه گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده؛

 

آیا ما می توانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؟

ندیدن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنها می تواند

حال ما را خوب و روان مان را آرام کند.

این نگرش، مهارتی آموختنی است و با تمرین، در ذهن ما نهادینه می شود.

تئوری سوسک

متن زیر داستان بسیار جالبی در حوزه توسعه شخصی روایت می کند.

اگر چه این داستان به یکی از سخنرانی های سوندار پیچای(sundar pichai)

مدیر عامل فعلی شرکت گوگل(google)نسبت داده می شود،اما در واقع او

هیچ گاه این سخنرانی را نکرده است.منشأ این داستان نامعلوم است،اما

مفهوم بسیار آشنایی را روایت می کند و از آنجا که داستان قدرتمندی است،

خواندن آن می تواند مفید باشد.

این داستان با عنوان تئوری سوسک در "توسعه شخصی "رواج یافته است!

در یک رستوران،یک سوسک ناگهان از...

ادامه نوشته