رفت جایی که عرب نی انداخت

مازندرانی ها چنان سپاه عرب را در هم کوفتند که ضرب المثل شد.

پس از فتح ایران به دست اعراب تازی،منطقه مازندران چندین دهه به زیر

سلطه تازیان نرفت و بسیار مقاومت کرد،

معاویه فردی به نام  مصقله را با ده هزار نفر جنگجوی عرب روانه مازندران کرد.

دیلمیان دلاور به فرماندهی فرخان که از اسپهبُدان مازندران بود،

در ناحیه کوهستانی راه را بر اعراب بستند و همگی سپاه عرب را کشتار کردند

به گونه ای که حتی یک نفر از تازیان جان به در نبرد که خبر این کشتار را به

شام ببرد.

ثبت چنین رخدادی برای وقایع نگاران عرب دردناک بود

اما یک ضرب المثل باعث شد که ماجرای این شکست وارد تألیفات مورخان

عرب گردد.تازیان وقتی می خواستند بگویند کسی رفت و هیچ اثری از او

به دست نیامد،می گفتند:

         "به همانجا رفت که مصقله و یارانش رفتند"

این ضرب المثل در زبان پارسی به ضرب المثل زیر مشهور شد:

                   "رفت جایی که عرب نی انداخت "

                                                                    تاریخ مازندران،کتاب و پژوهش

قانون پارکینسون

چرا وقتی انجام پروژه ای را یکساله تعریف کنیم،در یک سال انجام می شود و اگر همان را هشت ماه تعیین کنیم در هشت ماه انجام می شود؟

چرا وقتی برای انجام کاری یک ساعته سه ساعت وقت داریم انجام آن سه ساعت طول می کشد؟

پاسخ همه ی این سوالات در "قانون پارکینسون"نهفته است:

بر اساس قانون پارکینسون در مدیریت،"ذهن کار را به مدت زمانی که به آن 

اختصاص داده شده است ،کش می دهد"؛

در واقع می توان این گونه بیان کرد،بر اساس قانون پارکینسون:

وقت بیشتر=اتلاف وقت بیشتر

کارمند بیشتر=بیکاری بیشتر

دخل بیشتر=خرج بیشتر

لذا به عنوان مدیر،مهم است بتوانیم بر قانون پارکینسون غلبه کنیم که

مهم ترین تکنیک برای غلبه بر آن نیز،گزاره ی زیر است:

"تعیین مهلت زمانی و پایبندی به انجام کارها درضرب الاجل معقول و

پایبندی به انجام کارها در زمان تعیین شده".

معجزه

سارا هشت ساله بود که از صحبت پدر و مادرش فهمید, برادر کوچکش

سخت مریض است و پولی هم برای مداوای آن ندارند.

پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی

پرخرج برادرش را بپردازد.

سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان

را نجات دهد,سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش

را درآورد؛قلک را شکست,سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد.

"فقط پنج دلار!!"

بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت.

جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند,ولی داروساز

سرش به مشتریان گرم بود؛

بالاخره سارا حوصله اش سر رفت و سکه هارا...

ادامه نوشته

ذهن خلاق

پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود

روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند.

اما هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛

آنان چگونه می توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه,

نقاشی زیبایی از او بکشند؟!

سرانجام یکی از نقاشان گفت که می تواند این کار  را انجام بدهد و

یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.

نقاشی او فوق العاده بود و همه را غافلگیر کرد.

او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛

نشانه گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده؛

 

آیا ما می توانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؟

ندیدن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنها می تواند

حال ما را خوب و روان مان را آرام کند.

این نگرش، مهارتی آموختنی است و با تمرین، در ذهن ما نهادینه می شود.

تئوری سوسک

متن زیر داستان بسیار جالبی در حوزه توسعه شخصی روایت می کند.

اگر چه این داستان به یکی از سخنرانی های سوندار پیچای(sundar pichai)

مدیر عامل فعلی شرکت گوگل(google)نسبت داده می شود،اما در واقع او

هیچ گاه این سخنرانی را نکرده است.منشأ این داستان نامعلوم است،اما

مفهوم بسیار آشنایی را روایت می کند و از آنجا که داستان قدرتمندی است،

خواندن آن می تواند مفید باشد.

این داستان با عنوان تئوری سوسک در "توسعه شخصی "رواج یافته است!

در یک رستوران،یک سوسک ناگهان از...

ادامه نوشته

داستان مار و اره

داستان مار و اره

یک شب ماری در نجاری،بدنش به اره ای گیر کرد و کمی زخم شد.

خیلی عصبانی شد،اره را گاز گرفت که سبب خونریزی دهانش شد و برای

دفاع از خود شدیداً حمله کرد.بدنش را به دور اره پیچاند و هی فشار داد.

صبح که نجار به کارگاه آمد، روی میز بجای اره،لاشه ی ماری زخم آلود دید که

فقط وفقط بخاطر خشم زیاد مرده است.

ما در لحظه ی خشم،می خواهیم به دیگران صدمه بزنیم ولی

بجز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که

خیلی دیر شده است.

ارزش انسان با معیار خود

یک روز پسری از پدرش سوال کرد،ارزش این زندگی چقدره؟

پدرش بجای جواب دادن یه تیکه سنگ بهش داد و گفت برو تو بازار بفروشش!

هر کسی قیمتش رو پرسید،دو انگشتت رو بالا بیار و چیزی نگو!

بعد از اینکه پسر به بازار رفت،یه زن پرسید قیمت این سنگ چنده؟

میخوام بزارمش تو باغچه ام.

پسر چیزی نگفت و دو انگشتش رو بالا آورد،

زن گفت دو دلار؟

میخرمش.پسر به خونه بر گشت و به پدرش گفت یه زن گفت که حاضره

سنگ رو دو دلار ازم بخره...

ادامه نوشته

داستان خواب و حلوا

جهودی و ترسایی و مسلمانی رفیق بودند در راه؛ زر یافتند،حلوا ساختند.

گفتند:بیگاه است،فردا بخوریم و این اندک است،آن کس خورَد که خواب نیکو

دیده باشد.غرض تا مسلمان را ندهند!

مسلمان نیم شب برخاست.خواب کجا؟ عاشق محروم و خواب؟!...

برخاست،جمله حلوا را بخورد.

عیسوی گفت: عیسی فرود آمد مرا برکشید.

جهود گفت: موسی در تماشای بهشت برد مرا،

عیسیِ تو در آسمان چهارم بود،عجایب آن چه باشد در مقابل عجایب بهشت؟

مسلمان گفت:محمد آمد،گفت ای بیچاره،یکی را عیسی برد به آسمان چهارم،

و آن دگر را موسی به بهشت برد،تو محروم بیچاره،باری برخیز و

این حلوا بخور! آنگه برخاستم و حلوا را بخوردم.

گفتند:والله خواب آن بود که تو دیدی،آنِ ما همه خیال بود و باطل.

                                                                     شمس تبریزی

نگاهی متفاوت به داستان خرگوش و لاک پشت

نگاهی متفاوت به داستان خرگوش و لاک پشت در دنیای اقتصاد

به گزارش گروه اقتصادی«خبرگزاری دانشجو» از دوران کودکی با خواندن

داستان معروف خرگوش و لاک پشت آموختیم که برای پیشرفت و ترقی

بایدآهسته و پیوسته در مسیر اهدافمان حرکت کنیم،

در صورتیکه در دنیای مدرن علم و تکنولوژی همواره آهسته و پیوسته بودن

پاسخگوی نیازهایمان نیست و باید از راهکارهای عملی دیگری استفاده کنیم.

در این داستان خرگوش در مسابقه ی دو با لاک پشت به دلیل اینکه از

پیروزی خود مطمئن بود،در وسط مسابقه یک چرت کوتاهی می زند و

هنگامی که بیدار می شود،می بیند که برنده مسابقه لاک پشت است که

مسیر را آهسته وپیوسته طی کرده است امااین داستان ادامه ای

هم دارد که باهم می خوانیم.

خرگوش که از خواب غفلت بیدار شده بود...

ادامه نوشته

ضرب المثل های عجیب


8ضرب المثل مدیریتی عجیب از سراسر دنیا؛

جامایکا:

قبل از اینکه از رودخانه عبور کنی،به تمساح نگو "دهن گنده".

تفسیر:

تا وقتی به کسی نیاز داری،او را تحمل کن و با او مدارا کن.

 

هاییتی:

اگر میخواهی جوجه هایت سر از تخم بیرون بیاورند،

خودت روی تخم ها بخواب.

تفسیر:

اگر به دنبال آن هستی که...

ادامه نوشته

نیکی را بکار

معلم مدرسه ای با اینکه زیبا بود و اخلاق خوبی داشت،هنوز ازدواج نکرده بود.

دانش آموزانش کنجکاو شدند و از او پرسیدند:

"چرا با اینکه دارای چنین جمال و اخلاقی هستی، هنوز ازدواج نکرده ای؟"

معلم گفت:

"یک زنی دارای پنج دختر بود.شوهرش او را تهدید کرده بود اگر بار دیگر دختر به

دنیا بیاورد آن را سر راه خواهد گذاشت یا به هر نحوی شده آن را

بیرون می اندازد.

بار دیگر آن زن دختری به دنیا آورد.پدرش آن دختر را هر شب کنار میدان شهر

رها می کرد،صبح که می آمد،می دید که کسی طفل را نبرده است.

تا هفت روز این کار ادامه داشت و مادرش هر شب برای آن طفل دعا می کرد و

او را به خدا می سپرد،

خلاصه آن مرد...

ادامه نوشته

شروع مجدد

Related image

افکار منفی

می گویند آقا محمد خان قاجار علاقه ی خاصی به شکار  روباه داشته،

تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی

نقش زمین می شده،

بعد آن بیچاره را می گرفته، و دور گردنش زنگوله ای آویزان می کرده،...

ادامه نوشته

عشق از دیدگاه مولانا

ای که می پرسی نشان عشق چیست؟

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.

عشق یعنی مشکلی آسان کنی

دردی از درمانده ای درمان کنی.

در میان این همه غوغا و شرّ

عشق یعنی کاهش رنج بشر.

عشق یعنی گل به جای خار باش

پل به جای این همه دیوار باش.

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر

واگذاری آب را، بر تشنه تر.

عشق یعنی دشت گل کاری شده

در کویری چشمه ای جاری شده.

عشق یعنی ترش را شیرین کنی

عشق یعنی نیش را نوشین کنی.

هر کجا عشق آید و ساکن شود

هر چه ناممکن بود ،ممکن شود.

محبت

دکتر برنز سیگل در کتاب خود می نویسد:

"اگر من به بیمارانم بگویم که سطح گلوبین های ایمنی خون خود را بالا ببرند،

هیچ یک نمی دانند که چگونه باید این کار را انجام دهند،

اما اگر به آنها یاد بدهیم که خود و دیگران را دوست بدارند،

در حقیقت به طور نا خود آگاه همین تغییرات در بدن آنها رخ خواهد داد."

هنگامی که فرد ابراز محبت می کند،

سیستم ایمنی بدن او این قدرت را پیدا می کند که در برابر بیماریها بایستد.

محبت،محل عبور مواد شیمیایی مغز را تغییر می دهد و

این امر بر مقاومت بدن تأثیر گذار است.

قانون کائنات

رنج نباید تو را غمگین کند،

این همان جایی ست که اغلب مردم اشتباه می کنند...

رنج قرار است تو را هوشیارتر کند،

چون انسانها زمانی هوشیارتر می شوند که زخمی شوند،

رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.

رنجت را تنها تحمل نکن،رنجت را درک کن،این فرصتی است برای بیداری،

وقتی آگاه شوی بیچارگی ات تمام می شود...

اگر به جای محبتی که به کسی کردید از او بی مهری دیده اید،مأیوس نشوید،چون

"برگشت آن محبت را از شخص دیگری،در زمان دیگری،در رابطه با موضوع دیگری" خواهید گرفت.

شک نکنید!

این قانون کائنات است.

پند لقمان حکیم به فرزند

ای جان فرزند؛

هزار حکمت آموختم که از آن،چهارصد حکمت انتخاب کردم و

از آن چهارصد،هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛

دو چیز را هرگز فراموش مکن؛"خدا"و"مرگ"را.

دو چیز را همیشه فراموش کن؛

"هنگامی که به کسی خوبی کردی"

"زمانی از کسی بدی دیدی"

و هر گاه به مجلسی وارد شدی"زبان نگه دار"

اگر به سفره ای وارد شدی"شکم نگه دار"

وقتی وارد خانه ای شدی"چشم نگه دار"

و زمانی که برای نماز ایستادی"دل نگه دار"

خورشید چه زمانی خواهد مرد

حدود 4،6 میلیارد سال پیش،خورشید ما، از ابری غول پیکر از گاز و غبار شکل گرفت.

طی یک میلیارد سال آینده، خورشید به گرم شدن خود ادامه می دهد تا اینکه 

میانگین دما ی زمین از میزان بحرانی 30 درجه سلسیوس عبور می کند و بیشتر

گونه های حیات منقرض می شوند.

حدود 5 میلیارد سال پس از آن،خورشید به غول سرخ تبدیل خواهد شد و اندازه ی

آن به بیش از 100 برابر میزان فعلی اش می رسد .

یک میلیارد سال پس از آن و در سن 11 میلیارد سالگی،خورشید خواهد مرد و با

بیرون ریختن لایه ی بیرونی اش به سحابی سیاره ای تبدیل می شود.

در نهایت و با گذشت 3 میلیارد سال دیگر،تنها هسته ای داغ و چگال از اکسیژن و

کربن از خورشید باقی خواهد ماند:یک کوتوله ی سفید.

پند امام حسین (ع)

دو نفر را توی زندگیتون فراموش نکنید!!

یک:کسی که به شما کمک کرد زمانی که نیاز داشتید!

دو:کسی که شما رو ترک کرد در زمان های سخت!

«امام حسین (ع)»

تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد

آغاز محرم و ایام سوگواری حسینی تسلیت باد